محمد قمی  Mohammad Qomi

بسم الله الرحمن الرحیم
* محمد قمی
* بنده عاصی خدا
* سطح سه حوزه
* کارشناسی ارشد علوم سیاسی
* کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی
* کارشناسی مدیریت امور فرهنگی
* علاقه مندی ها : عکاسی ، مهندسی فرهنگی ، نغمه سازی ، سیاست ، گرافیک ، شعر ...
* اولین مقاله سیاسی فرهنگی خود را در سن 16 سالگی به چاپ رساندم .
+ از نظرات سازنده و انتقادات منصفانه خود مرا بهره مند سازید .
ــ از این که اهل گذاشتن کامنت های نا سزا و بی ادبانه و ... نیستید متشکرم .

* MohammadQomi
* Favorites: Photography, Cultural Engineering, Music, Policy, Graphic, Poetry and etc
* My first article has been printed in a mass medium, when I was 16
* Please leave comments with appropriate contents

* محمد قمی
* المفضلات: فتوغرافی، الهندسة الثقافیة، الموسیقی، الساسة، الرسومات، الشعر و...
* نشرت مقالتی الاولی بوسیلة اعلامیة فی 16.
* شکرا لمراعتکم فی رعایة الادب و الاحترام فی التعلیقات.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۵ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است


                اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم رضوی (ع)


محمد قمی: سخن از فرهنگ، بسیار است... ولی با توجه به سخنان اخیر رهبری در ابتدای سال، و این که ایشان امسال را سال " اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی " نام گذاشته اند، لازم دیدم چند نکته را یاد آور شوم و قبل از این، لازم است که متذکر شوم که نگارنده، نه اصول گرا ( به معنای دسته ی سیاسی ) است و نه اصلاح طلب و نه راست و چپ و دوست دارد که سرباز خوبی برای ولی فقیه باشد:

1- تأکید چندین باره ی رهبری، بر مقوله ی فرهنگ و مهم تر دانستن این مقوله نسبت به اقتصاد، به ما می گوید که با مسأله ی فرهنگ به مانند یک مسأله ی اساسی برخورد کنیم. فرهنگ، همه چیز ماست؛ در حالی که سرمایه و مادیت همه چیز ما نیست؛ بر خلاف غربی ها که مادیت و سرمایه شان همه چیز آن ها است و کافی است که آن را در خطر ببینند و همه چیز و همه کس را به خاطر آن، از بین ببرند... یک فرق اساسی دیگری که ما با آن ها داریم، این است که ما باید اقتصاد را برای تقویت عناصر فرهنگی خودمان به کار ببریم ولی آن ها برای زنده ماندن اقتصاد و مادیت شان، فرهنگ را به خدمت می گیرند؛ نمونه ی بارز این مدعا، هالیوود است.

2- رهبری در جریان آخرین دیدار خود با اعضای خبرگان رهبری، به شدت در باره ی فرهنگ ابراز نگرانی کرده اند؛ این ابراز نگرانی، در پی واکنش برخی از اعضای خبرگان به اوضاع فرهنگی بود. این که چرا وضعیت فرهنگ و مدیریت فرهنگی به این رسیده است، می توانیم به چند عامل اشاره کنیم:

2-1 : همه ی دولت ها به فرهنگ به مثابه دیگر مقوله ها، مانند اقتصاد و ... نگاه کرده و می کنند و بلکه در نظر ایشان، این مقوله، پایین تر از آن هاست! فکر کرده و می کنند که با تصمیمات آنی و بخش نامه ای می توانند این مقوله را رسیدگی کنند؛ در حالی که هم چنان که گذشت، فرهنگ یک مسأله ی اساسی است و به قول رهبری، مانند هوای اطراف ماست که اگر آلوده باشد، ما هم آلوده خواهیم شد.

2-2 : از ابتدای انقلاب، همیشه بین نخبگان دین اندیش اصیل و دین اندیش چپ گرا کش و قوس هایی بوده است؛ هر گاه هر طیفی، قدرت را به دست آورده، خواسته که عناصر فرهنگی جامعه را مطابق میل خود تغییر دهد و در نتیجه، دوگانگی که نه، بلکه چند گانگی و سردرگمی در جامعه ی هدف، به وجود آمده است؛ مانند یک گروه ارکستر، که چند رهبر با چند پارتیتور برایش رهبری می کنند!!

2-3 : ما حتی دفاع هم نمی کنیم!؛ چه برسد به تهاجم... در یک جنگ نا برابر قرار داریم، در حالی که مدیران فرهنگی - اگر نگوییم که آب به آسیاب دشمن می ریزند - کاملا منفعلانه با مظاهر فرهنگ مهاجم برخورد می کنند و از طرفی دیگر با قواعد بازی ای که دشمن طراحی کرده است با دشمن برخورد می کنند، یعنی همان آداب دیپلماتیک و لبخند های دل برانه و سخن از روابط و آشتی با جهان و ... . در حالی که دشمن با سیاست فشار از پایین و چانه زنی از بالا کار خود را به پیش می برد، ما با سیاست منفعلانه، عملا ایده ی دهکده ی جهانی و کشورهای شمال و جنوب آن ها را پذیرفته و با کد خدا هم پیمان می شویم!

2-4 : یک طیفی از ساختار شکنان که در قبل از دهه ی هفتاد تئوریزه شده و در پی دوم خرداد سال 76، به آن ها در قالب های نشریات و بدنه ی دولت، اجازه ی ابراز وجود داده شده بود، هم اکنون و بعد از 24 خرداد سال 92، بیش از گذشته فعال شده اند و نمونه ی فعالیت های آنان، قضیه های " آسمان " و " بهار " است.

2-5 : جنتی - وزیر فرهنگ – قبلا گفته بود که می خواهد راه خاتمی، فتنه گر سال 88 را ادامه دهد و الحق هم که تا آن جایی که توانست در این چند ماه، این راه را ادامه داد. بعد از ابراز نگرانی رهبری نیز، چون می دید که اکنون، هاشمی - مانند دوران کارگزاران – نفوذ خود را ندارد و اکنون نفوذ و محبوبیت رهبری، بیش از پیش است، ترسان و لرزان و با اجرای قاعده ی فرار به جلو، سخن از اطاعت از رهبری به میان آورد. در دوران دوم خرداد، رهبری با یک رییس جمهور و یک مشت مسئولین چموش رو به رو بود که هر چه به آن ها هشدار می داد، آن ها کار خودشان را می کردند... هم چنان که – بنا بر نقل قولی – هاشمی به خاتمی توصیه کرده بود که در برابر خطابات رهبری بگوید چشم ولی کار خود را بکند.

3- ما در عرصه ی مدیریت فرهنگی، فاقد قرار گاه جامع و دیدبان فرهنگی هستیم؛ قرار گاه جامعی که همه ی سازمان های فرهنگی تأثیر گذار بر فرهنگ جامعه در آن جا باشند و زیر یک فرماندهی واحد به جنگ با دشمن فرهنگی بروند. دیدبان، برای رصد دقیق اوضاع فرهنگی جامعه و انتقال شرح وضعیت به قرار گاه جامع.

4- سازمان صدا و سیما، که به " نا راستی "، رسانه ی ملی خوانده می شود، دارای تأثیر عمیق بر فرهنگ جامعه است. بعد از روی کار آمدن روحانی و ایجاد برخی اختلافات بین دولت و صدا و سیما، ظاهرا دولت، بودجه ی سازمان را کاهش داده و صدا و سیما از پی این، مجبور شده است که آنتن فروشی کند و حجم تبلیغات بازرگانی خود را نیز افزایش دهد. از طرفی، دولت، با این کار نشان داده که همان دولت کارگزاران هاشمی است ولی با پوشش فانتزی! و از طرف دیگر، صدا و سیما، با خرج ها و مدیریت نا مناسب و بروکراتیک و عدم قناعت و اسراف مجبور به آنتن فروشی و افزایش تبلیغات شده است که در نتیجه، این جامعه است که مصرف گرا بار می آید...

5- رهبری در سخنانشان به جوانانی که خود جوش کار فرهنگی می کنند توصیه کرده اند که « هر چه می توانند به صورت جدی ادامه دهند » و افزوده اند که « این اقدامات، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت کشور ایجاد کرده ». رهبری در این بخش، در واقع به طیف مردمی مدیریت فرهنگی و یا همان " عزم ملی " اشاره داشته اند. در این بین، وظیفه ی دستگاه های مسئول فرهنگی است که لیاقت خود را عملا نشان داده و از این طیف هر چه می توانند حمایت کنند؛ زیرا فرهنگ، نیاز به اقدامات جهادی دارد و اگر مسئولین ( مشخصا وزارت فرهنگ )، عرضه ی کار جهادی را ندارند، حد اقل از این طیف مردمی حمایت کنند...

6- با افکار لیبرالی نمی توان به جنگ لیبرالیسم رفت! ... و شاید هم به خاطر همین، تا هنگامی که امثال جنتی و هم فکران وی دارای نفوذ و قدرت اند، نمی توان انتظاری در قبال محقق شدن شعار اعلامی از سوی رهبری را داشت.

7- رهبری در میان اعضای خبرگان، لزوم حمایت از جبهه ی فرهنگی مومن را گوش زد کردند؛ این حقیر، هر چه فکر می کنم می بینم شاید رهبری، از باب انجام وظیفه و از سر دل سوزی این سخن را گفته اند و اگر نه، رهبر عزیز، خود بسیار بهتر از بنده می دانند که خواستن چنین چیزی از کسانی که اهمیتی برای جبهه ی فرهنگی مومن قایل نیستند ( و نهایت ارزشی که برای این طیف می توانند قایل باشند این است که آن ها را با پارناسیست ها و چپ گرا ها یکی بدانند، ) فایده ای نخواهد داشت؛ با این وضعیت، پر واضح است که دولت در عرصه ی فرهنگ ( که ذاتا عرصه ای است که باید با صبر و تحمل همراه باشد )، صبر پیشه نکند و تحمل حتی یک منتقد را نیز نداشته باشد!...

8- این دولت، یک دولت امنیتی است تا یک دولت فرهنگی؛ به این معنا که بیشتر با پدیده ها و مسایل موجود، با دید امنیتی نگاه می کند و با دید فرهنگی و بنیانی نمی نگرد. در این جا یک توصیه ی دوستانه به آقای روحانی دارم: گر چه به شما رأی نداده ام و إن شاء الله دور بعدی هم نه به شما و نه به هم فکر شما رأی نخواهم داد، ولی دوست ندارم در این بین، مردم، از بی تدبیری ها نا امید شوند که در این صورت، اصل نظام صدمه خواهد دید؛ پس آقای روحانی! اگر می خواهید این گونه نشود، یک درخواست بیشتر ندارم و آن این که با خود، رو راست باشید و واقعا فقط از رهبری تبعیت کنید، نه از هاشمی و خاتمی .

محمد قمی
۰۲ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

//bayanbox.ir/id/3431290180085314528?view


1- یادداشتی از بنده در تاریخ یکشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۲ ساعت ۰۶:۲۹ در سایت الف منتشر شد،
2- در تاریخ ۱۳۹۲-۱۰-۲۹ و در ساعت ۱۹:۴۲:۱۵ نظری " بدون اسم و رسم " برای این یادداشت منتشر شد.
3- این نظر " خاص "، بر خلاف قانون خود سایت الف است!! : " نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود. "
4- به جز این نظر خاص، هیچ نظر دیگری تا کنون اجازه ی نشر پیدا نکرده؛ از جمله پاسخ بنده به این نظر که مال دو روز پیش است و  کاملا مودبانه و بدون هیچ نیش و کنایه ای و یا ناسزایی و یا توهینی می باشد.
5- نظرات بقیه ی یادداشت ها در سایت الف، تا کنون، نشر داده شده اند...
6- الف دارد چه می کند؟

محمد قمی
۰۲ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

محمد قمی : برای این پست استثنائا، مطلبی که از خودم نیست و در هفته نامه پنجره انتشار یافته است را می گذارم:


http://www.24spoilers.com/wp-content/uploads/2010/01/Howard-Gordon-TCA-2010.jpghttp://cdn.asriran.com/files/fa/news/1390/12/8/210921_550.jpg

کارگردانی که از ایران آمد و اسکار گرفت (اصغر فرهادی) هم همین جمله را گفت (ما ملت صلح دوستی هستیم) اما هیچ آمریکایی عاقلی آن را باور نمی‎کند. همه ما به حماقتش خندیدیم. چون مشخص بود سال بعد فیلم جرج کلونی (آرگو) جایزه اسکار را می‎گیرد. من برای نوشتن فیلمنامه این سریال خیلی فارسی یاد گرفتم. به قول شما ایرانی‎‎ها «Tarof nadarim». اصولا در ذات ما آمریکایی‎هاست که هیچ‎کس را بیهوده تشویق نکنیم. اگر به توهم توطئه متهم نشوم می‎گویم در مورد جایزه اسکار، افرادی در ایران با برخی تهیه‎کنندگان مذاکره کرده بودند. جالب اینجاست تیم سازنده آرگو به ایران آمده بود و مدیران سینمایی ایران در دولت گذشته بیشترین تعامل را برای ساخت فیلم آرگو داشتند.

محمد قمی
۲۸ دی ۹۲ ، ۲۱:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر


حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور


محمد قمی: آیا رییس جمهور، یک پارناسیست است؟ آیا پسر آقای جنتی که بر خلاف پدر، به جای ولایت فقیه، بیشتر به " شورای رهبری " و " طرفدار آن " تمایل دارد، یک طرفدار هنر برای هنر است ؟ اوایل - همین چند ماه پیش - که تازه از مجلس رأی اعتماد گرفته بود، از پیمودن راهی که قبلا خاتمی سردمدار آن بود، دم زد؛ بعضی گفتند که به " جنتی " حمله کنیم، اما من گفتم نه! اول بسم الله نباید چیزی گفت؛ بگذاریم ببنیم چه می شود. الآن با خودم کلنجار رفتم که این نوشتار را ننویسم، ولی؛ این که رییس جمهور رسما در جمع اهالی هنر بگوید : " ذات هنر با مفهوم خیر و نیکی، یکی است " و این که " اگر بگوییم هنر مرده را زنده می‌کند، سخنی به گزاف نگفته‌ایم "، پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست"، پس فرق بین ویکتور هوگو که پایه گذار پارناسیزم است و رییس جمهور راست گرای شیعه ی دوازده امامی ما در باره ی دید فلسفی به هنر چیست ؟! آن یکی معتقد به اصالت هنر به ما هو هنر بود و ایشان مطلقا هنر را گرامی می دارند و از پس این استدلال، تقسیم هنرمند ارزشی و غیر ارزشی را قبول ندارند!
بالاترین مقام رسمی کشور بعد از رهبری، افزوده است : " هنر بدون آزادی معنا ندارد و خلاقیت تنها در سایه حریت امکان‌پذیر است " ... آقای روحانی! من میل ندارم شما را با بحث لیبرالیسم قاطی کنم؛ اما ظاهرا خودتان، خودتان را قاطی کرده اید. بنده با این که به شما رأی ندادم اما امیدوار بودم حد اقل راست گرایانه و با محافظه کاری با مقوله ی فرهنگ برخورد کنید و مانند محمد خاتمی و امثال وی چپ گرایانه و لیبرالی سخن نرانید! شما سعی می کنید با سیاست و زیر پوستی با قضایا برخورد کنید و مانند احمدی نژاد، انتحاری برخورد نکنید. این که شما هنر بدون آزادی را بی معنا دانسته اید - خواهش مندم که - این آزادی را تفسیر کنید و شرح بدهید که منظورتان چیست؟ اگر آزادگی بود که می گفتید آزادگی و نه آزادی. آزادی از چه؟ از بند نفس که قرآن کریم در باره ی فرد رستگار فرماید " و نهی النفس عن الهوی = و خود را از میل [ خود ] بازداشت " و یا از همه ی قیود؟! یک سئوال صریح دارم: آیا شما با این که یک هنرمند مجسمه ساز و یا یک هنرمند تجسمی، تجسم دستگاه تناسلی را مکشوف به عرضه بگذارد مشکلی دارید یا نه ؟
کسی که اولین بار به آیت الله خمینی لقب امام داد، در ادامه افزوده :" قبل از آنکه سانسور و ممیزی به دولت‌ها منتسب شود، خود جوامع بشری و اجتماع، اولین قدم قرار دادن چارچوب برای هنر است، عادات، رسوم، اخلاق جامعه، فهم‌ها و درک‌ها همه اینها مرزبندی‌هایی را برای هنر مشخص می‌کند " و همچنین : " دولت قصد ندارد ممیزی در فرهنگ و هنر را ادامه دهد " همین سخن را قبلا در هنگام زنگ حساب، انشا می خواندید گفته بودید اما با شیوه ی دیگر. آقای روحانی! من که هنوز حتی یک ماه کار مدیریتی نکرده ام که نباید به شما که دکترای حقوق هستید بگویم که در بحث حقوق فرهنگی، دولت، وظیفه ی هدایت، حمایت و نظارت را دارد و این که همه ی مردم که فقیه و فرهنگی نیستند که هر کدامشان متوجه کنه و ذات و محتوای کالای فرهنگی و هنری باشند! پس قبل از انتشار باید از طرف یک سری افراد " دانشمند عامل به علمشان " پالایش شود.
اگر منظور شما از این که گفتید : " هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمی‌اندازد " شجریان و امثال او باشد که انداخته !! آن هم چه انداختنی! آقای روحانی من و امثال بنده با چه زبانی که مو درآورده است بگوییم که یک فرد که به صرف همین که دارای هنری شد، مصون نباید باشد از اعتراض و انتقاد. یک هنرمند اگر فاسد شد، اثرش از فساد مصون نیست، پس اثر فساد را در کسی که مخاطب اثر وی است را باید جست و جو کرد. یک هنرمند هم می تواند سرباز دشمن باشد و شاید هم افسر و " سرهنگ "!
و برخی از عبارت ها و گزاره ها که حالت دو پهلو دارند...
برادر بزرگتر من! شما در آخر آورده اید : "برخی هنوز صدای ملت را در ۲۴ خرداد نشنیده‌اند. پنبه‌ها را از گوش درآورند؛ ایران، امروز منادی مقابله با خشونت و افراطی‌گری در جهان است " شاید واژه ی « مردم » از مظلوم ترین واژه ها باشد؛ چون مردم، تمام افراد یک جامعه را تشکیل می دهد ( حال جامعه کوچکی مانند یک روستا و یا بزرگ مانند یک کلان شهر و بزرگتر مانند یک کشور ) اما این اولین بار نیست که شمای نوعی با این واژه، پیام های خاص خود را انتقال داده اید؛ چه رفسنجانی، چه خاتمی، چه احمدی نژاد هم، هر وقت خواسته اند نسبت خود و یا اندیشه ی خود را با کسانی از جامعه که « آگاهانه و با نزدیکی نوع  تفکر خود » به آن ها رأی داده اند را باز گویی کنند، از این واژه استفاده کرده اند... ولی آقای روحانی! مردم نیستند آن ها ! آن هایی که مانند شما راست گرا باشند و با رفسنجانی و تکنوکراسی و خاتمی مشکلی نداشته باشند، بخشی از مردم هستند ( کم یا زیاد )؛ و از طرفی دیگر همین افراد خاص از جامعه، همه ی آن رأی دهندگان را تشکیل نمی دهند: نا گفته پیداست که اگر شما آن وعده های خاص اقتصادی را نداده بودید و یعضی از عبارت ها را به زبان نرانده بودید، شاید رأی شما از رأی آقای جلیلی هم کمتر شده بود... آقای روحانی! به خاطر بعضی از مصلحت هاست که به این نوع گفتار ها اعتراض نمی شود. بله! صدای مردم " ولایت مدار " در مواقعی همچون « 9 دی » شنیده شده است ولی صدای مردم، هرگز در بحبوحه ی انتخابات شنیده نشد، نمی شود و نخواهد شد.
بعد التحریر : رسانه ها باید از آقای روحانی بپرسند که نسبت شما با پارناسیزم، لیبرالیزم و سایر ایسم های انحرافی چیست؟

محمد قمی
۲۱ دی ۹۲ ، ۲۳:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

« إن تنصروا الله ، ینصرکم و یثبت اقدامکم »

« اگر الله را یاری کنید ، یاریتان می کند و گام هایتان را استوار می کند »

 

محمد قمی : سخن نه در باب یک دولت تازه بر سر کار آمده و نه دولت از سر کار رفته است ؛ حتی سخن از یک فرد و یا افراد نیز نیست ... گفتار نوشتار ما از یک نوع تفکر و از اندیشه است ! این خرد ، این سلول های خاکستر، این آرایه های نا آراسته ، که در چنیش نهاد ها و گزاره ها بذر می افشاند و درو، " عمل " می کند !...

ما اگر بر نام ها و نشان ها ، می تازیم " گاهی " ، دلیل بر اصل بودن حضرات نیست ! ما با غیر از اندیشه " لا اله الا الله " ( البته نه با قرائت طالبانی و وهابی ) مشکل داریم ، داشتیم و خواهیم داشت . اگر ریشه را بزنیم ، شاخ و برگ دیگر برایمان شاخ نمی شوند ! ما با هیچ هنرمندی دعوای شخصی نداریم ، با هیچ مدیری ، با هیچ سیاست گذاری دعوای شخصی نداریم ؛ ما با غیر از اندیشه  " لا اله الا الله " مشکل داریم ، داشتیم و خواهیم داشت ؛ حال اسمش ، سکولاریزم ، لیبرالیسم ، اومانیسم ، پارناسیزم و یا ایسم های دگر باشد .

لا اله الا الله !... یعنی پرستیده ای جز الله نیست ؛ حضرت فرمود " قولوا لا اله الا الله تفلحوا " ؛ این فقط رستگاری در جهان واپسین نیست ، هم چنان که اسلام ، فقط دین آخرت نیست . اسلام دین این جهان و آن جهان است ؛ البته که " الدنیا مزرعة الآخرة " ... کسی که به " لا اله الا الله " ایمان واقعی داشته باشد ، دیگر هیچ ایسمی برایش مکتب نیست ، جاده خاکی است ! چه خوب بود، "وزارت فرهنگ و هنر لا اله الا الله" داشتیم و نه "ارشاد اسلامی" زیرا که خودتان بهتر می دانید که " اسلام " چند نوع دارد ؛ آمریکایی ، متحجر و ناب ! و دوستان بی دوست و یاور هرمونوتیک ، الی ما شاء الله می توانند از این واژه، معانی نو و تر و تازه بیرون بیاورند !! نه ؟

انقلابی که در سال 57 شمسی در سرزمین ایران اتفاق افتاد ، اقتصادی نبود ، به خاطر همین مردم مسلمان ، به خاطر مسایل دشوار زندگی در حکومت پهلوی دست به انقلاب نزدند ؛ فرهنگی و سیاسی بود ؛ فرهنگی به خاطر این که متدینین به دین اسلام از نوع سیاست های ولنگ و باز حکومت در قبال احکام دین و حمایت آشکار و نهان از بی بند و باری در حوزه ی فرهنگ و هنر از فرهنگ بیگانه و مخالف با مختصات اسلامی - ایرانی ، به ستوه آمده بودند . سیاسی بود به خاطر این که استقلال در تصمیم گیری و دخالت در سرنوشت و حفظ کرامت برایمان یک " آرزو " شده بود . همه ی سنگر ها یکی پس از دیگر در دستمان افتاد و ما ا... اکبر گویان با غرور و شادی مشت ها و انگشتان به شکل V را به هم دیگر نشان می دادیم ولی ! ... ولی یک سگنر کلیدی ، هنوز هم که هنوز است برایمان شاخ است ؛ همان شاخ و برگ هایی که در اول این نوشتار یاد کردم که اگر ریشه اش بزنیم ، دیگر برایمان شاخ نخواهند بود ؛ بله ! سنگر فرهنگ و هنر ! که هنوز فتح نشده است .

" لا اله الا الله " ، همان طور که می دانیم ، یعنی " پرستیده ای جز الله نیست " ؛ تا این جای مطلب مشکلی خاصی نمایان نیست ، یعنی کسی از مسلمانان با این مشکلی ندارند . فرهنگ و هنر به هنگامی که مضاف به این کلام مقدس می شوند به این معناست که کسی که معتقد به "لا اله الا الله" است ، نباید فرهنگی جز فرهنگ "الله" داشته باشد و هنرش نیز باید در راستای این استراتژی و راهبرد کلی دین اسلام باشد . این که نگارنده ، تأکید دارد که این عبارت مقدس به صورت "هیچ پرستیده ای جز الله نیست " ترجمه شود به خاطر این است که بعضی از بزرگواران عرصه ی ترجمه ی آیات قرآن ، به صورت "هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست " ترجمه می کنند که به اعتقاد نویسنده ، دقیق نیست . واژه ی "اله" به معنای پرستیده (معبود) است و نه به معنای "خدا" و واژه ی مبارکه ی "الله" ، اسم عَلَم است و معانی و ریشه هایی برای آن بر شمرده اند که لزوما و دقیقا معنای "خدا" را ندارد . کسی که فرهنگ "لا اله الا الله" را دارد ، دیگر به فرهنگ دگران چه کار دارد ؛ فرهنگ بی خدایی و خود مداری ؟ اگر ما فرهنگی به نام فرهنگ "ایرانی" داریم ، باید آن را در ذیل فرهنگ "لا اله الا الله" تعریف کنیم و باید ببینیم کدام گوشه از این فرهنگ با این عبارت سازگار است و قبولش کنیم و کدام نیست و نکنیم ؛ بله ! ملاک همان است که در وسط پرچم سه رنگمان می درخشد و راه را برایمان نشان می دهد . فرهنگ " لا اله الا الله" یعنی این که نگذاریم مطالب و محتواهایی چه درقالب مکتوبات و چه در قالب صوتی و تصویری ، در راستای مخالفت با "الله" در جامعه منتشر شود چرا که "لا اله الا الله" ! ... و کسی که مخالفت با "الله" می کند گویی که هوای نفسش را "اله" خود قرار داده و هر گناهی ، یعنی این که ای "الله" ! تو پرستیده ی من نیستی ! و در برابرت تکبر می ورزم !!

هنر ... و اما هنر ! هنر را شاید به این گونه توان تعریف کرد : آن چه که در ذهن و مخیله هست را به زیبایی در عالم خارج بیان و آشکار کرد . " شهادت ، هنر مردان خداست " ؛ این عبارت را اگر هنرش را به شیوه ی مذکور معنا کنیم ، به این عبارت می شود که مردان خدا ، پرده ی پندار دریدند ، یعنی همه جا غیر خدا ، یار ندیدند ... شهید ، قبل از رسیدن به شهادت بر اساس اعتقادات محکم خویش ، کمر به جانبازی در راه خدا می بندد و آن چه را که در ذهن خود است ( اعتقادات خویش ) در سرانجام نیکی به نام شهادت آشکار می کند . هنر به دو صورت کلی رشته های هنری و جنبه ی فلسفی و فکری هنر مورد بررسی قرار می گیرد . ما با بحث اول کاری نداریم و دومی منظورمان است . در هنگامه ی هنر ، مانند برخی عرصه های دیگر مصون از تفکرات روشنفکری و شبه روشنفکری نبوده و نیست ؛ به خاطر همین ، برخی افرادی که فلسفه ی وجودی خودشان را فراموش کرده اند و به اصطلاح "خود را گم کرده اند" ، از راه اصلی که راه خدا پنداری و خدا باوری است ، راه انحرافی و یا همان جاده خاکی درست کرده اند و می کنند و هم خود و هم عده ی دیگری را از راه به در می کنند .

از بین مکاتب انحرافی فکری در حوزه ی هنر ، مسئله ی "هنر برای هنر " و یا "پارناسیزم" و یا "پارناسیانیسم" است . جان کلام این نوع تفکر این است که نباید هنر را به غیر هنر آلود و برای غیر هنر خواست . نا گفته پیداست که پیداست رگه های اومانیسم و سکولاریسم و لیبرالیسم و شاید هم دگران از وجناتش ! ؛ اومانیسم ، چون مسئله ی اومانیسم به انسان محوری می پردازد و وقتی که انسان ، محور شد ، هر چه که او خواست حق است و نه هر چه که خدا خواست ؛ به خاطر همین پارناسیزم هم حق است ، چون انسان خواسته ! سکولاریسم ، چون بر اساس این جاده خاکی ! جنبه ی اخلاقی و دینی از همه ی شئون زندگی از جمله سیاست ، جداست و وقتی جدا باشد ، خود به خود پارناسیزم هم قد علم می کند و در جامعه، طغیان بی دینی و ضد اخلاقی در قالب زیبای هنر به راه می اندازد . لیبرالیسم ، چون ، جان کلامش اصالت آزادی است و هر کسی هر اشتباهی می تواند کند ولی به دیگران کاری نداشته باشد و بر مبنای نوع تفکر لیبرالیسم است که یک پارناسیست محتوای اشتباه خود را با جرأت می تواند در قالب هنر به دیگران عرضه کند .

اصولا برای یک پارناسیست ، هنر ، خدای اوست و نه خدای موسی و عیسی و محمد (ص) و همه چیز تحت لوای هنر تعریف می شود . نا گفته پیداست که این نوع تفکر کاملا با "لا اله الا الله " در تعارض است . از طرفی نیز ، اصولا آن خدایی که در قرون وسطی در اروپا منظور بود واقعا شایسته ی فرار از آن بود ! ؛ چرا که نمایندگان خود خوانده ی چنین خدایی ( کشیشان و کلا دستگاه کلیسای آن زمان ) از بس که رفتار خوبی ! با بندگان داشتند ، خوب ! باید هم از هر چه خدا و روحانی و کلیسا و دین و مذهب و این گونه واژگان متنفر می شدند . بعد از دوران وسطی که انقلاب صنعتی در اروپا ایجاد شد ، رفته رفته ، انسان های مغرب زمین ، با خدای کشیشان کلیسا ، خدا حافظی کردند و بعد نتایج بی خدایی و اومانیسم را هم  زمان کنونی می توانیم مشاهده کنیم .

شاید برای برخی از عزیزان که با این نوع تفکر آشنا نباشند ، جالب باشد که بدانند که ، ویکتور هوگو ، یعنی همان کسی برای رمان هایش کف و هورا خرج می شود ، موسس چنین نظریه ای است !!

هنر در ایران ، به دلایلی مانند سال های طولانی شاهنشاهی و شاهان بی لیاقت و فاسد ، تحت تأثیر فضای شاه دوستی و طغیان و طاغوت در برابر دین حق و "لا اله الا الله" بوده است و هنوز هم هنر و هنرمند طاغوتی در ایران یافت می شوند ! پادشاهان برای اوقات فراغت و می گساری و خوش گذرانیشان از استعداد های هنری کشور ، به نحو بدی استفاده می کردند ؛ به همین دلیل ، هنر متعالی ، هرگز در سطح حکومت و کشور داری ، بها داده نشد و اصولا به قول معصوم (ع) : الناس علی دین ملوکهم . هنرمندان در ایران ، نوعا به دلیل همان مسئله  ذکر شده ، لیبرال مسلک هستند و نوعا برای احکام و قیود دین اسلام و مذهب شیعه دوازده امامی اهمیتی قائل نیستند . این شرح حال ، شاید در کم ترین حالت برای خوش نویسان باشد و در بیش ترین حالت برای موسیقی دانان و سینما گران ؛ زیرا خوش نویسان معمولا با متون مذهبی و اخلاقی ارتباط تنگاتنگی دارند و از طرفی ، در پاره ای از روایات وارده از جانب معصومین (علیهم السلام) ، خوش نویسانی را که عباراتی هم چون آیات قرآن کریم را به خط خوش مزین می کنند ، مدح شده است . موسیقی دانان و اهالی موسیقی نیز به خاطر مذمت اهل فساد در زمینه ی موسیقی در برخی از روایات و فتاوای اکثر علمای شیعه مبنی بر حرمت موسیقی و بد بینی جامعه ی مومنین به این مسئله و در نتیجه جدایی و بیگانگی این قشر از جامعه از متن جامعه و پیدایش نوعی تفکر روشن فکری در میان اهالی موسیقی و از طرف دیگر ، لیبرال بودن و غربی بودن اساتید این هنر و به طبع ، لیبرال بار آمدن شاگردان این اساتید . سینما نیز به دلیل این که اصولا خاستگاه این هنر – صنعت ، غرب بوده و از اول غربی بوده است و بالطبع ، افکار لیبرالی و سایر ایسم های انحرافی از مسیر "لا اله الا الله" همراه این مورد وارد کشور شده ؛ آن هم در همان زمانی که در اول این بند به آن اشاره شد .

اما پارناسیزم ، در بین هنرمندان این دو رشته – موسیقی و سینما – به همان دلایل فوق خواستار و طرف دار بیشتری – شاید – داشته باشد ؛ البته این به آن معنا نیست که هنرمندان این رشته ها "دانسته و با تابلوی هنر برای هنر " به فعالیت خود ادامه می دهند ؛ شاید ... شاید ، نا خود آگاه ( به دلایلی هم چون تأثیر پذیری از محیط و استاد و ... ) این چنین باشند ولی متأسفانه این گونه است !

از بین هنرمندان موسیقی و سینمای ایران ، نگارنده می خواهد – از هر کدام – یکی را مورد بررسی کوتاه قرار دهد و نسبتشان با مسئله ی پارناسیزم را تا حدودی و در ظرف مختصر این مقاله مشخص سازد : آقایان محمد رضا شجریان و اصغر فرهادی .

آقای شجریان ، از پدر مذهبی و خانواده ی مذهبی است و پدرش ظاهرا هم با موسیقی میانه ی خوبی نداشته است ؛ به خاطر همین هم بعد از گرفتن دیپلم ، برای ماندن در راه موسیقی ، با نام مستعار ادامه می دهد . در میانه ی سال های حکومت طاغوت با دستگاه فاسد فرهنگی و هنری آن زمان هم کاری می کند و برهه قبل از انقلاب ، صرفا به خاطر « پخش آهنگ های مبتذل » قطع همکاری می کند و در زمان انقلاب ، سرود میهنی – اما نه هم نوا با صدای قشر مذهبی انقلابی که بر گرفته از احساسات ملی گرایان و لیبرالیست های جامعه – خواند و سپس بعد از سال های جنگ و در برهه ی سال هایی که هنرمندانی که باورشان نمی شد که در "جمهوری اسلامی" بتوانند فعالیت آزادانه ی اشتباه خود را بکنند ، وی نیز موازی ساختار شنکان سیاسی و فرهنگی و هنری ، فضای بهتری را برای نشر آراء و آثار خود پیدا کرد . چند سالی بود که او و برخی دیگر از هنرمندان هم فکر او ، بدون ذکر و اعتراف به جنبه های مناسبی که انقلاب اسلامی برای امثال وی ایجاد کرده است ، نسبت به برخی از کاستی ها و سلیقه مداری هایی که وجود داشت ، کلیت یک نظامی که به پایش هزاران نفر ، جانباز و یا شهید شدند و یا شکنجه های وحشت ناک ستم شاهی را تحمل کردند را زیر سئوال می بردند و حتی وی گاهی نسبت به فتاوای فقهی علمای دین که عمر خودشان را برای به دست آوردن این فتاوا گذاشته اند متعرض می شد ... ؛ و به قول امام مرحوممان : این انقلاب را همین پابرهنگان نگه داشته اند و اگر نه در این میان مرفهین و بی درد ها فقط تماشاچی اند (نقل به مضمون) . همین وضعیت ادامه یافت تا بعد از انتخابات سال 88 . در آن برهه ، شجریان پس از آن که "مراسم پرده برداری از چهره ی واقعی اش" را به سرانجام رساند و مشخصا در حیطه ی خودش اقدامات ضد امنیت ملی و دشمن شاد کن ( از جمله ، ساخت قطعه ای برای جنبش بی سر سبز و "ظاهرا" شرکت در تجمعات ساختار شکنانه ) انجام داد ، همکاری خود را با شبکه های دشمن علنی کرد ؛ تا به آن جا که هم اکنون می توان در اینترنت عکس های مبتذل و حاکی از نوشابه باز کنی وی با کارمندان « بی بی سی» و «من و تو» را مشاهده کرده و هم زمان نتیجه ی پارناسیزم را با چشمان خود لمس کرد !

و اما آقای اصغر فرهادی . ابتدا وی فیلم نامه نویس بوده و بعدا در مقام کارگردانی ظاهر گشته است . فیلم های وی – مخصوصا آخرین فیلم هایش – علاوه بر داشتن درام قوی و نقاط فنی قابل توجه ، دارای سیاه نمایی از جامعه ی ایران و از روابط اجتماعی خانواده ی ایرانی است . نوع فیلم هایی که وی به نمایش جهانی رسانده ، با استقبال بیگانگان دشمن و اعتراض دوستان دوست شده . حتی بر اساس برخی اطلاعات ، برخی فیلم های وی با لابی به جمع فیلم های جهانی پیوسته است ... . هر کس از روابط خانوادگی و اجتماعی ایرانی ها با خبر نباشد ، با دیدن فیلم های آقای فرهادی ، هم از ایرانی بیزار می گردد و هم زمان ، تصویری را که رسانه های بیگانه در مورد ایران به نمایش می گذارند ، قبول می کند  . لابد شما هم عکس های مربوط به وی در جشنواره های خارجی را دیده اید که با بعضی بانوان ... ؛ و اصولا یکی از تبعات طبیعی پارناسیزم ، عدم ولایت پذیری است ؛ آن جا رهبری صریحا توصیه به دمیدن روح امید و نشاط به جامعه می کند و از هر کاری که موجب یأس و نا امیدی و خمودگی افراد پرهیز کردند و آن جا که امام (رحمه الله) فرمودند : اگر روزی آمریکا از ما تعریف کرد ما باید به خودمان شک کنیم  ... .

البته نا گفته پیداست که نگارنده بر اساس ملاک "لا اله الا الله" نه با موسیقی کاملا مخالف است و نه با سینما ؛ هم چنان که نگارنده معتقد است باید از گنجینه ی موسیقی ردیف دستگاهی ایرانی در جهت شرعی و درست برای ساخت سرود های با تأثیر مثبت بر جامعه برای نیل به اهداف با ارزش الهی و دینی و انسانی  استفاده کرد و از ظرفیت سینما که یک ظرفیت بسیار قوی است برای هنرمندانه نشان دادن تصویری درست از دین اسلام و مذهب تشیع دوازده امامی و معرفی هنرمندانه شخصیت های با ارزش ملی و مذهبی ، باید استفاده ی بهینه کرد .

هم چنان که در نخست ، آورده شد ، آرزوی نگارنده ، بودن "وزارت فرهنگ و هنر لااله الا الله" به معنای واقعی است . رهبر انقلاب ، مدت هاست که بر اهمیت مسئله ی فرهنگ و هنر تأکید می ورزند و گاه و بی گاه ، نکاتی را درباره ی این باب متذکر می شوند " مگر که گوش شنوایی پیدا شود ! " ؛ باری فرهنگ را مانند هوای پیرامون انسان قلم داد می کنند که اگر آلوده شد ، فرد هم آلوده می شود و بار دیگر صراحتا فرهنگ را چیزی گفتند که حاضرند در راه آن کشته شوند ؛ آری ! فرهنگ ما اسلام است ؛ فرهنگ ما ، « فرهنگ و هنر لا اله الا الله است » ، بوده است و خواهد بود .

محمد قمی