محمد قمی  Mohammad Qomi

بسم الله الرحمن الرحیم
* محمد قمی
* بنده عاصی خدا
* سطح سه حوزه
* کارشناسی ارشد علوم سیاسی
* کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی
* کارشناسی مدیریت امور فرهنگی
* علاقه مندی ها : عکاسی ، مهندسی فرهنگی ، نغمه سازی ، سیاست ، گرافیک ، شعر ...
* اولین مقاله سیاسی فرهنگی خود را در سن 16 سالگی به چاپ رساندم .
+ از نظرات سازنده و انتقادات منصفانه خود مرا بهره مند سازید .
ــ از این که اهل گذاشتن کامنت های نا سزا و بی ادبانه و ... نیستید متشکرم .

* MohammadQomi
* Favorites: Photography, Cultural Engineering, Music, Policy, Graphic, Poetry and etc
* My first article has been printed in a mass medium, when I was 16
* Please leave comments with appropriate contents

* محمد قمی
* المفضلات: فتوغرافی، الهندسة الثقافیة، الموسیقی، الساسة، الرسومات، الشعر و...
* نشرت مقالتی الاولی بوسیلة اعلامیة فی 16.
* شکرا لمراعتکم فی رعایة الادب و الاحترام فی التعلیقات.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است




محمد قمی : در کشور ما که الحمد لله، به برکت وجود عالمان برجسته و متخصص حوزه ی دین، از معرفت دینی و عقاید اسلام و شیعه دفاع شده است و می شود، گاهی از اوقات، برخی، هوسِ « بازی های دینی »! به سرشان می زند. این گونه افراد برای این که در بین جامعه، طرفدار پیدا کنند و برای خودشان دکه ( حال چه دکان مادی و چه دکان معنوی ) باز کنند، با لباس دین جامعه و با پوشش عقاید مورد احترام جامعه، سخنانی را می گویند و چارچوبه هایی دین واره را به افراد اجتماع عرضه می کنند. سپس، رگه های اعتقادی مورد نظرشان را همراه با آن پوشش، به خورد مخاطبین خود می دهند.
پیمان فتاحی، معروف به " رام الله "، متولد سال ۱۳۵۲ در کرمانشاه، از گونه های بسیار جالب و بسیار پیچیده انحراف است که ظاهرا به واسطه ی طرح مسایل پلورالیستی و خطرناک از مفاهیم دینی اسلام، تا به حال چند بار دستگیر و به زندان رفته و آزاد گشته است. در موردی، علیه او در دادسرای انقلاب، تشکیل پرونده داده شده ولی به دلیل نبود " شاکی خصوصی " ( و نه عدم ارتکاب جرم، که از این منظر مربوط به مدعی العموم می شود )، پرونده اش مختومه شده است. این نوشته را به خاطر این که فتاحی، هنوز به فعالیتش ادامه می دهد و اقدام موثری علیه او از جانب مراجع مربوط حکومتی نمی شود و مایه ی تلنگری برایمان باشد، به رشته ی تحریر در آوردم؛ باشد که دیگر، شاگرد نشده ها، استاد نشوند!...
قضیه ی فتاحی از چند منظر قابل بررسی است:
1- شخصیتی و جایگاه اجتماعی:
ظاهرا او، دارای نوعی انزوای اجتماعی است؛ چه این که او به واسطه ی ریفرمیست بودن و این که به بنیان های فکری مورد احترام، مانند نخبگان دینی جامعه، اعتقاد ندارد. ظاهرا وی، به واسطه ی همین روش فکری، چندین بار از محل تحصیل خود اخراج شده و نتوانسته تحصیلات رسمی و آکادمیک داشته باشد. برخی از افراد جامعه، به خاطر همگونی نوع فکرشان با نوع فکر وی و یا کم اطلاع بودن و عمیق نبودن آگاهیشان از مبانی دینی، در جلسات سخن رانی وی شرکت کرده اند و برخی از آنان، طرفدار پر و پا قرص وی شده اند و تبلیغ وی را می کنند. در اینترنت، اکنون سایت هایی به نام وی وجود دارد. این که چرا وی و امثال وی به این صورت، توانسته اند در جامعه ی ما رشد کنند و نمود پیدا کنند چند عامل - به نظر نویسنده - وجود دارد:
- در محیط رشد وی ( دوران کودکی تا جوانی )، برای سوالاتی که در ذهن وی در باره ی دین و مبانی دینی شکل می گرفت، فردی وجود نداشت که وی را به طور صحیح راهنمایی کند و یا این که وجود داشت ولی وی به هر دلیلی نمی خواست گزاره های ایشان را قبول کند که در پی هر دو صورت، ایمان و اعتقاد وی به روش فکری نخبگان دینی جامعه نسبت به مقوله ی دین، از دست رفته است.
- عدم تربیت صحیح، توسط والدین وی...
- وجود عوامل فعال کننده و تشدید کننده این روش فکری ( چه عوامل سیاسی و چه عوامل محیطی ) از جمله، دسترسی به افراد و کتاب ها و آثار منحرف کننده و ...
2- عقاید و آموزه ها:
او یک شبه صوفی پلورالیست التقاطی است، همین! و نه چیز دیگر. پلورالیست، به دلیل این که وی معتقد است، " هر کسی که موحد و خدا پرست باشد ( صرف نظر از اینکه به چه دین و آیینی در آمده ) از امکان رستگار شدن برخوردار است " ( کتاب آمین، جلد اول، ص ۴۴۸و ۴۴۹ ). نویسنده در تعجب است که چگونه او از طرفی، دم از لا اله الا الله می زند ( کتاب تعالیم حق جلد دوم ) و از طرفی رسما این آیه شریفه " و من یبتغ غیر الاسلام دینا، فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین " و کسی که جز اسلام، آیینی را برگزیند، پس هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در واپسین، از زیان کنندگان است( آل عمران - 85 ) را قبول ندارد؟! دین یک کل به هم پیوسته است که اگر قسمتی را قبول نداشته باشیم، یعنی این که همه را قبول نداریم: " إن الذین یکفرون بالله و رسله و یریدون أن یفرقوا بین الله و رسله و یقولون نومن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن یتخذوا بین ذلک سبیلا  " به درستی که کسانی که الله و فرستاده هایش را ناسپاسی می کنند و جدایی را میان الله و فرستاده هایش را می خواهند و می گویند به برخی می گرویم و از برخی، روی گردانی می کنیم و می خواهند میان آن، راهی را برگزینند( النساء - 150 )؛ نکته و نقطه ی انحرافی فکری وی، از این جا شروع می شود. 
و التقاطی است، زیرا، در عین حالی که دم از خدای یگانه می زند و برخی از مشخصات دین اسلام را دارد، برخی از مشخصات فرقه های دیگر را هم دارد و معتقد است: " اگر بشود ادیان را در نقاط مشترک آنها و به ویژه در نقطهٔ یگانگی خداوند با هم دیگرمتحد کرد و پیوند داد، تحولات بزرگی در جهان به وجود خواهد آمد " ( آمین جلد اول، ص ۳۸۱ نسخه الکترونیک ). 
و اما این که او یک شبه صوفی است، به خاطر این که به باطن گرایی و عدم ملاکیت ظاهر تأکید دارد ( و یا همان: دلت صاف باشد... ) و از پس این گزاره:
- انسان را به شعور و محصولات او می داند نه به اسم و عنوان و ادعا ( انسان به چیست؟ )
- از نظر او خداوند به قلب و روح انسان می‌نگرد نه به قیل و قال و تظاهر مقدس مابان و مدعیان تقدس ( متن نظر خدا مانند نظر انسان نیست. بازنویسی سخنرانی ایلیا میم در گفتگو با جمعی از اقلیتهای مذهبی در سال ۱۳۷۶ ).
- وی در بیان بینشهای خود ملاک تقوی و بزرگی انسان را فهم و شعور آدمی می داند نه اندازه عبادات ظاهری و التزام کورکورانه او به جزییات شریعت. در همین راستا اعتراف می‌کند که به جزییات شریعت آنچنان ملتزم نیست و معنویت منهای شریعت را غیر ممکن نمی‌داند ( کتاب آمین، جلد اول، ص ۴۴۸و ۴۴۹ ).
- معتقد است " حزب‌الله به ریش نیست به ریشه‌ است " ( کتاب آمین، جلد اول، ص ۱۴۲-۱۴۴ )؛ در حالی که هم به ریش است و هم به ریشه؛ چون حزب اللهی ریش را به خاطر رعایت احکام شارع مقدس که به وسیله ی متخصصین دینی به دست آمده است، می گذارد. اگر چه وی اصولا به خاطر فساد پیچیده ی عقیدتی، به رعایت احکام اهمیتی نمی دهد.
- در مقوله ازدواج، وی به رابطه قبل از ازدواج تاکید دارد و معتقد است دختر و پسر باید مدتی قبل از ازدواج با هم باشند تا همدیگر را از زوایای مختلف ( !! ) بشناسند.
همچنین، در بخشی از متن معرفی وی در سایت رسمی او، از شاگردی فتاحی، نزد دو گم راه گم نام طریقت باطنی خبر داده شده است.
وی همچنین گفته است: " در این زمان ادعاهای وحدانیت، نبوت و امامت از جانب هر کسی باطل است... " ( برگرفته از بیانیه گروه تحقیق ومستندسازی یاسین، زمستان ۱3۸۵ ) آیا این به جز انکار امامت امام زمان ( علیه السلام ) معنی دیگری دارد؟
همچنین، به نظر می رسد که او، از شدت اثر گذاری مفاهیم پلورالیستی بر فکر و روح او و همچنین با استفاده از تاکتیک نظریه ی نسبیت، هر مقوله و مفهومی را ( از جمله، دین و خدا و پیامبر ) نسبی تعریف و برایش حدود و ثغور متفاوت و نسبی تعیین می کند؛ به خاطر همین است که گفته :
- مسیح که بود، کسی که توسط روح خدا مسح شده و روح الهی در او فعال و جاری است. چه بسا تو هم بتوانی مسیح شوی و مسیح باشی، ولی عیسی مسیح یکی بیشتر نیست. او خودش است و نه کس دیگر ( کتاب جریان هدایت الهی، تدوین پیمان الهی ص 157 ).
- حضرتش ( حضرت عیسی ) مصلوب نشد، اما عیسی شد... عیسی به تنهایی هرگز وجود نداشت ( همان ).
- خداوند کسی و چیزی نیست، این خداوند است که از همه بهتر است ( همان ).
- " هر کسی که موحد و خدا پرست باشد ( صرف نظر از اینکه به چه دین و آیینی در آمده ) از امکان رستگار شدن برخوردار است " ( کتاب آمین، جلد اول، ص ۴۴۸و ۴۴۹ ) ولی از پس این التقاط، در جای دیگر سخنی متضاد با این حرف را گفته: "هر دینی را که پذیرفته‌اید، می‌بایست به احکام آن عمل کنید و نمی‌توانید به دلخواه خود چیزی بر آن بیافزایید یا از آن بکاهید". ( دقت کنید ). ( همان ).
- و...
وی همچنین در جایی از او سوال می شود که " الگوی شما کیست؟ " و او جواب داده " الگوی من، منم " ( کتاب جریان هدایت الهی، تدوین پیمان الهی ص 157 )؛ که حاکی از عمق انحطاط فکری وی در باره ی " رابطه ی خدا و بنده " و نوع جهان بینی تکثرگرایانه و منحرف وی است.
البته به اعتقاد برخی، رام الله - که لقب اوست - به خاطر پیروی وی از فرقه رام الله است. این فرقه به وسیله ی فردی به نام « شیخ کبیر پانتیس » (1440- 1518 م ) در هند پایه گذاری شد. بنا بر عقیده ی این فرقه، هم " رام " که خدای ویشنو ( هندوییسم ) و هم " الله "، که خدای مسلمانان است، مورد قبول است... بنا بر این گفتار، رام‌الله کاملاً به مبانی آیین‌های هندی به خصوص تفکرات یوگا پایبند و معتقد است.
3- سیاسی :
عقاید و دست آورد های فکری و کتاب های فتاحی، در دوران سیاه و شوم حکومت سکولار های التقاطی، که به دوران " دوم خرداد " معروف است، در جامعه ی ایران رخ نمود. ظاهرا نشریه های " هنر زندگی متعالی " و " حرکت دهندگان " در این دوران منتشر شدند که پس از چندی تعطیل شدند. بنا بر برخی شواهد، در طی انتخابات سال 1388، به واسطه ی نزدیکی فکری که وی با اصلاح طلبان ( ریفرمیست ها )، داشته و دارد، از کاندیدای فتنه گر آن دوران حمایت کرده بود. برخی از گفتار ها و شعار های وی بسیار شبیه گفتار های تئوریسین های اصلاحات است؛ از جمله گفتمان " نفی خشونت "، " اسلام دین محبت و رحمت است "و ...
در جایی، او در پاسخ به برخی اعتراضات، به مسئولین نظام ( از جمله، رهبری ) تاخته و آنان را به عنواینی که شاید خود او شایسته آن باشد ملقب کرده و گفته : " ...اما آنان که مرا ساحر و جادوگر می‌خوانند، می‌خواهند وجدان خود را خلاص و آسوده کنند، از این طریق می‌خواهند به خود تلقین کنند که هنوز حقند. آنان تعالیم مرا می‌شنوند و تحت تاثیر قرار می‌گیرند ( !! )، دیگران را هم تحت این تاثیر می‌بینند... اما با خود می‌اندیشند که اگر این تعالیم را بپذیرند، کاخ عظیمی را که در خودبینی خویش ساخته‌اند فرو می‌ریزد و حقانیت کاذب و ظاهریشان فاش می‌شود. می‌بینند اگر تعالیم روح خدا ( روح خدای هندوییسم ) را بپذیرند، منافعشان به خطر می‌افتد..." در واقع، او بر اساس اسلام غیر جهادی و غیر مقاومتی و اسلام تساهل و تسامح، مسئولین دارای روح مقاومت و روح آزادگی از بند نفس و هوس که اسلامشان بر اساس تفکر اسلام سیاسی است، را در کاخ عظیمی از خود بینی می بیند که اگر بخواهند از این رها شوند باید بنده ی " هندو " و " پلورالیسم " باشند!! و از این جا می توان فهمید چرا امثال باراک اوباما و رژیم صهیونیستی، از امثال " دالایی لاما " ها  و سایر رهبران فرق انحرافی حمایت می کنند...
محمد قمی
۰۲ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر