محمد قمی  Mohammad Qomi

بسم الله الرحمن الرحیم
* محمد قمی
* بنده عاصی خدا
* سطح سه حوزه
* کارشناسی ارشد علوم سیاسی
* کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی
* کارشناسی مدیریت امور فرهنگی
* علاقه مندی ها : عکاسی ، مهندسی فرهنگی ، نغمه سازی ، سیاست ، گرافیک ، شعر ...
* اولین مقاله سیاسی فرهنگی خود را در سن 16 سالگی به چاپ رساندم .
+ از نظرات سازنده و انتقادات منصفانه خود مرا بهره مند سازید .
ــ از این که اهل گذاشتن کامنت های نا سزا و بی ادبانه و ... نیستید متشکرم .

* MohammadQomi
* Favorites: Photography, Cultural Engineering, Music, Policy, Graphic, Poetry and etc
* My first article has been printed in a mass medium, when I was 16
* Please leave comments with appropriate contents

* محمد قمی
* المفضلات: فتوغرافی، الهندسة الثقافیة، الموسیقی، الساسة، الرسومات، الشعر و...
* نشرت مقالتی الاولی بوسیلة اعلامیة فی 16.
* شکرا لمراعتکم فی رعایة الادب و الاحترام فی التعلیقات.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است


http://old.nlai.ir/Portals/4/images/8707/maghale4%20(1).JPG


محمد قمی: سال، سال فرهنگ و اقتصاد است و دیدم بد نیست که بهتر و بیشتر از فرهنگ بدانیم.

تعریف برنامه ریزی فرهنگی: به کوششی برای ایجاد تغییر آگاهانه در عناصر فرهنگی جامعه ی هدف، مطابق درخواست و الگوی ذهنی برنامه ریز گفته می شود.


تاریخ چه ی برنامه ریزی در جهان

    منشاء و ماهیت برنامه ریزی به صدها هزار سال قبل بر می­گردد، سابقه ی تاریخی برنامه­ ریزی تقریباً به همان اندازه قدمت فرهنگ و تمدن بشر است. آثار به جا مانده از زندگی بشر اولیه نشان میدهد که از همان ابتدا برنامه­ریزی ضرورت یافته بوده است مثلاً در شکار که بالضروره به صورت گروهی صورت می­گرفت گردآوری افراد و ابزار و سازماندهی و خلاصه هدایت آنان در حین شکار برای هر فعالیت لازم در زمان مناسب، مدیریت اولیه را به برنامه ریزی ابتدایی پیوند می­داد. شوروی سابق محل پیدایش و نشر و نمای نظام برنامه ریزی متمرکز بوده است... روش شوروی سابق در برنامه ریزی با تغییرات کم و زیاد در همه کشورهای سوسیالیستی خواه در اروپا مانند لهستان، مجارستان، چکسلواکی و بلغارستان، خواه در آسیا مانند چین، کره شمالی و ویتنام و خواه در آمریکای لاتین مانند کوبا، به کار گرفته شده است.

محمد قمی
۱۶ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

     //bayanbox.ir/id/9046778179016265816?view


علی خلیلی مرد؛ در فضای بی خیالی جانوران دو پایی که حیوانند منهای ناطق! همین یک شاهد ماجرا، کافی است تا بگوییم که لیبرال ها، آدم نیستند؛ نه این که شیعه باشند، " آدم نیستند ". کسانی که نگارنده را می شناسند، می دانند که او، اصلا اهل نا سزا گویی و مسخره کردن و یا فحش دادن نیست.

حسن روحانی که می خواهد راه خاتمی سکولار فتنه گر ملعون را بپیماید باید جواب پس بدهد؛ روحانی که مثلا روحانی است و شیعه، اگر اقدام مقتضی در این قبال انجام ندهد، باید ادعای شیعه گری را بگذارد در کوزه و آبش را بخورد؛ زیرا امام حسین ( علیه السلام ) هم در این راه کشته شد... آقای حسن روحانی، هاشمی را رها کن ! خاتمی را رها کن! قسم خوردی که پاسدار مذهب رسمی کشور باشی؛ موظفی به اجرای قانون.

همه ی کسانی که در طی این دو سال، کم کاری کردند، یا چوب لای چرخ درمان و رسیدگی گذاشتند و یا بی خیال بودند باید جواب پس بدهند. همه کسانی که بذر لیبرالیسم و تساهل و تسامح را در باره ی امر به معروف و نهی از منکر را طی سالیان گذشته، در کشور کاشته اند، باید جواب پس بدهند... همه ی کسانی که باعث شدند آمران به معروف و ناهیان از منکر، در سطح جامعه، برچسب افراطی، امل، وحشی، فضول، دور از تمدن و ... بخورند باید جواب پس بدهند...

دادستان محترم ویژه کجاست؟ چرا علیه بانیان اصلی و فرعی این گونه قضایا اعلام جرم نمی کند؟! تا آن جایی که نگارنده می داند، بر اساس قانون تشکیل دادستانی ویژه، فقط این طلبه متخلف نیست که باید مورد بازخواست قرار گیرد، بلکه کسانی که علیه روحانیت اقدام می کنند نیز باید گوششان به نحو مقتضی پیچانده شود.

چرا عامل این قضیه باید در شرف آزادی باشد؟ این را باید دادستانی کل انقلاب جواب بدهد؛ نگارنده چون می داند آقای اژه ای خود آدم سالمی است و اهل مدارا و تسامح با مجرم نیست، این را از او می پرسد. اگر همین گونه پیش برویم، " قطعا " فردای خوشی نخواهیم داشت. چرا در قرآن، آمده است کنتم خیر امه اخرجت للناس؟ چون تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر... چرا در قرآن آمده است و لکم فی القصاص حیاه و چرا بعدش می گوید: فاعتبروا یا اولی الالباب؟ این یعنی این که کسانی که با اصل قصاص مخالفند، هم مخالف حیاه جامعه اند و هم بی عقل اند؛ پس مسئولینی که اهمیت قایل اند برای امر به معروف و نهی از منکر باید جلوی این قشر متمرد جامعه بایستند و اگر نه دیگر بخش های جامعه را نیز فاقد حیاه و بی عقل می کنند.

کسی مسئولی را مجبور به پذیرش مسئولیت نکرده؛ ولی هنگامی که مسئولیتی را بر عهده می گیرد، بر عهده گرفته است و نباید از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. هوشیار باشیم! می خواهند با بهانه هایی مانند وحدت و این گونه گزافه گویی ها، خودشان را خلاصی بخشند و به مقاصد شومشان برسند... بازی نخوریم! و مطیع ولایت فقیه باشیم، نه مطیع دشمن سید علی خامنه ای؛ این را اول به خودم بعد به حسن روحانی می گویم...

محمد قمی
۰۴ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹ نظر

                اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم رضوی (ع)


محمد قمی: سخن از فرهنگ، بسیار است... ولی با توجه به سخنان اخیر رهبری در ابتدای سال، و این که ایشان امسال را سال " اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی " نام گذاشته اند، لازم دیدم چند نکته را یاد آور شوم و قبل از این، لازم است که متذکر شوم که نگارنده، نه اصول گرا ( به معنای دسته ی سیاسی ) است و نه اصلاح طلب و نه راست و چپ و دوست دارد که سرباز خوبی برای ولی فقیه باشد:

1- تأکید چندین باره ی رهبری، بر مقوله ی فرهنگ و مهم تر دانستن این مقوله نسبت به اقتصاد، به ما می گوید که با مسأله ی فرهنگ به مانند یک مسأله ی اساسی برخورد کنیم. فرهنگ، همه چیز ماست؛ در حالی که سرمایه و مادیت همه چیز ما نیست؛ بر خلاف غربی ها که مادیت و سرمایه شان همه چیز آن ها است و کافی است که آن را در خطر ببینند و همه چیز و همه کس را به خاطر آن، از بین ببرند... یک فرق اساسی دیگری که ما با آن ها داریم، این است که ما باید اقتصاد را برای تقویت عناصر فرهنگی خودمان به کار ببریم ولی آن ها برای زنده ماندن اقتصاد و مادیت شان، فرهنگ را به خدمت می گیرند؛ نمونه ی بارز این مدعا، هالیوود است.

2- رهبری در جریان آخرین دیدار خود با اعضای خبرگان رهبری، به شدت در باره ی فرهنگ ابراز نگرانی کرده اند؛ این ابراز نگرانی، در پی واکنش برخی از اعضای خبرگان به اوضاع فرهنگی بود. این که چرا وضعیت فرهنگ و مدیریت فرهنگی به این رسیده است، می توانیم به چند عامل اشاره کنیم:

2-1 : همه ی دولت ها به فرهنگ به مثابه دیگر مقوله ها، مانند اقتصاد و ... نگاه کرده و می کنند و بلکه در نظر ایشان، این مقوله، پایین تر از آن هاست! فکر کرده و می کنند که با تصمیمات آنی و بخش نامه ای می توانند این مقوله را رسیدگی کنند؛ در حالی که هم چنان که گذشت، فرهنگ یک مسأله ی اساسی است و به قول رهبری، مانند هوای اطراف ماست که اگر آلوده باشد، ما هم آلوده خواهیم شد.

2-2 : از ابتدای انقلاب، همیشه بین نخبگان دین اندیش اصیل و دین اندیش چپ گرا کش و قوس هایی بوده است؛ هر گاه هر طیفی، قدرت را به دست آورده، خواسته که عناصر فرهنگی جامعه را مطابق میل خود تغییر دهد و در نتیجه، دوگانگی که نه، بلکه چند گانگی و سردرگمی در جامعه ی هدف، به وجود آمده است؛ مانند یک گروه ارکستر، که چند رهبر با چند پارتیتور برایش رهبری می کنند!!

2-3 : ما حتی دفاع هم نمی کنیم!؛ چه برسد به تهاجم... در یک جنگ نا برابر قرار داریم، در حالی که مدیران فرهنگی - اگر نگوییم که آب به آسیاب دشمن می ریزند - کاملا منفعلانه با مظاهر فرهنگ مهاجم برخورد می کنند و از طرفی دیگر با قواعد بازی ای که دشمن طراحی کرده است با دشمن برخورد می کنند، یعنی همان آداب دیپلماتیک و لبخند های دل برانه و سخن از روابط و آشتی با جهان و ... . در حالی که دشمن با سیاست فشار از پایین و چانه زنی از بالا کار خود را به پیش می برد، ما با سیاست منفعلانه، عملا ایده ی دهکده ی جهانی و کشورهای شمال و جنوب آن ها را پذیرفته و با کد خدا هم پیمان می شویم!

2-4 : یک طیفی از ساختار شکنان که در قبل از دهه ی هفتاد تئوریزه شده و در پی دوم خرداد سال 76، به آن ها در قالب های نشریات و بدنه ی دولت، اجازه ی ابراز وجود داده شده بود، هم اکنون و بعد از 24 خرداد سال 92، بیش از گذشته فعال شده اند و نمونه ی فعالیت های آنان، قضیه های " آسمان " و " بهار " است.

2-5 : جنتی - وزیر فرهنگ – قبلا گفته بود که می خواهد راه خاتمی، فتنه گر سال 88 را ادامه دهد و الحق هم که تا آن جایی که توانست در این چند ماه، این راه را ادامه داد. بعد از ابراز نگرانی رهبری نیز، چون می دید که اکنون، هاشمی - مانند دوران کارگزاران – نفوذ خود را ندارد و اکنون نفوذ و محبوبیت رهبری، بیش از پیش است، ترسان و لرزان و با اجرای قاعده ی فرار به جلو، سخن از اطاعت از رهبری به میان آورد. در دوران دوم خرداد، رهبری با یک رییس جمهور و یک مشت مسئولین چموش رو به رو بود که هر چه به آن ها هشدار می داد، آن ها کار خودشان را می کردند... هم چنان که – بنا بر نقل قولی – هاشمی به خاتمی توصیه کرده بود که در برابر خطابات رهبری بگوید چشم ولی کار خود را بکند.

3- ما در عرصه ی مدیریت فرهنگی، فاقد قرار گاه جامع و دیدبان فرهنگی هستیم؛ قرار گاه جامعی که همه ی سازمان های فرهنگی تأثیر گذار بر فرهنگ جامعه در آن جا باشند و زیر یک فرماندهی واحد به جنگ با دشمن فرهنگی بروند. دیدبان، برای رصد دقیق اوضاع فرهنگی جامعه و انتقال شرح وضعیت به قرار گاه جامع.

4- سازمان صدا و سیما، که به " نا راستی "، رسانه ی ملی خوانده می شود، دارای تأثیر عمیق بر فرهنگ جامعه است. بعد از روی کار آمدن روحانی و ایجاد برخی اختلافات بین دولت و صدا و سیما، ظاهرا دولت، بودجه ی سازمان را کاهش داده و صدا و سیما از پی این، مجبور شده است که آنتن فروشی کند و حجم تبلیغات بازرگانی خود را نیز افزایش دهد. از طرفی، دولت، با این کار نشان داده که همان دولت کارگزاران هاشمی است ولی با پوشش فانتزی! و از طرف دیگر، صدا و سیما، با خرج ها و مدیریت نا مناسب و بروکراتیک و عدم قناعت و اسراف مجبور به آنتن فروشی و افزایش تبلیغات شده است که در نتیجه، این جامعه است که مصرف گرا بار می آید...

5- رهبری در سخنانشان به جوانانی که خود جوش کار فرهنگی می کنند توصیه کرده اند که « هر چه می توانند به صورت جدی ادامه دهند » و افزوده اند که « این اقدامات، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت کشور ایجاد کرده ». رهبری در این بخش، در واقع به طیف مردمی مدیریت فرهنگی و یا همان " عزم ملی " اشاره داشته اند. در این بین، وظیفه ی دستگاه های مسئول فرهنگی است که لیاقت خود را عملا نشان داده و از این طیف هر چه می توانند حمایت کنند؛ زیرا فرهنگ، نیاز به اقدامات جهادی دارد و اگر مسئولین ( مشخصا وزارت فرهنگ )، عرضه ی کار جهادی را ندارند، حد اقل از این طیف مردمی حمایت کنند...

6- با افکار لیبرالی نمی توان به جنگ لیبرالیسم رفت! ... و شاید هم به خاطر همین، تا هنگامی که امثال جنتی و هم فکران وی دارای نفوذ و قدرت اند، نمی توان انتظاری در قبال محقق شدن شعار اعلامی از سوی رهبری را داشت.

7- رهبری در میان اعضای خبرگان، لزوم حمایت از جبهه ی فرهنگی مومن را گوش زد کردند؛ این حقیر، هر چه فکر می کنم می بینم شاید رهبری، از باب انجام وظیفه و از سر دل سوزی این سخن را گفته اند و اگر نه، رهبر عزیز، خود بسیار بهتر از بنده می دانند که خواستن چنین چیزی از کسانی که اهمیتی برای جبهه ی فرهنگی مومن قایل نیستند ( و نهایت ارزشی که برای این طیف می توانند قایل باشند این است که آن ها را با پارناسیست ها و چپ گرا ها یکی بدانند، ) فایده ای نخواهد داشت؛ با این وضعیت، پر واضح است که دولت در عرصه ی فرهنگ ( که ذاتا عرصه ای است که باید با صبر و تحمل همراه باشد )، صبر پیشه نکند و تحمل حتی یک منتقد را نیز نداشته باشد!...

8- این دولت، یک دولت امنیتی است تا یک دولت فرهنگی؛ به این معنا که بیشتر با پدیده ها و مسایل موجود، با دید امنیتی نگاه می کند و با دید فرهنگی و بنیانی نمی نگرد. در این جا یک توصیه ی دوستانه به آقای روحانی دارم: گر چه به شما رأی نداده ام و إن شاء الله دور بعدی هم نه به شما و نه به هم فکر شما رأی نخواهم داد، ولی دوست ندارم در این بین، مردم، از بی تدبیری ها نا امید شوند که در این صورت، اصل نظام صدمه خواهد دید؛ پس آقای روحانی! اگر می خواهید این گونه نشود، یک درخواست بیشتر ندارم و آن این که با خود، رو راست باشید و واقعا فقط از رهبری تبعیت کنید، نه از هاشمی و خاتمی .

محمد قمی
۰۲ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر