محمد قمی Mohammad Qomi

سیاست، فرهنگ، هنر | Policy, Culture, Art | السیاسة، الثقافة، الفن

فرهنگ و هنر لا اله الا الله

« إن تنصروا الله ، ینصرکم و یثبت اقدامکم »

« اگر الله را یاری کنید ، یاریتان می کند و گام هایتان را استوار می کند »

 

محمد قمی : سخن نه در باب یک دولت تازه بر سر کار آمده و نه دولت از سر کار رفته است ؛ حتی سخن از یک فرد و یا افراد نیز نیست ... گفتار نوشتار ما از یک نوع تفکر و از اندیشه است ! این خرد ، این سلول های خاکستر، این آرایه های نا آراسته ، که در چنیش نهاد ها و گزاره ها بذر می افشاند و درو، " عمل " می کند !...

ما اگر بر نام ها و نشان ها ، می تازیم " گاهی " ، دلیل بر اصل بودن حضرات نیست ! ما با غیر از اندیشه " لا اله الا الله " ( البته نه با قرائت طالبانی و وهابی ) مشکل داریم ، داشتیم و خواهیم داشت . اگر ریشه را بزنیم ، شاخ و برگ دیگر برایمان شاخ نمی شوند ! ما با هیچ هنرمندی دعوای شخصی نداریم ، با هیچ مدیری ، با هیچ سیاست گذاری دعوای شخصی نداریم ؛ ما با غیر از اندیشه  " لا اله الا الله " مشکل داریم ، داشتیم و خواهیم داشت ؛ حال اسمش ، سکولاریزم ، لیبرالیسم ، اومانیسم ، پارناسیزم و یا ایسم های دگر باشد .

لا اله الا الله !... یعنی پرستیده ای جز الله نیست ؛ حضرت فرمود " قولوا لا اله الا الله تفلحوا " ؛ این فقط رستگاری در جهان واپسین نیست ، هم چنان که اسلام ، فقط دین آخرت نیست . اسلام دین این جهان و آن جهان است ؛ البته که " الدنیا مزرعة الآخرة " ... کسی که به " لا اله الا الله " ایمان واقعی داشته باشد ، دیگر هیچ ایسمی برایش مکتب نیست ، جاده خاکی است ! چه خوب بود، "وزارت فرهنگ و هنر لا اله الا الله" داشتیم و نه "ارشاد اسلامی" زیرا که خودتان بهتر می دانید که " اسلام " چند نوع دارد ؛ آمریکایی ، متحجر و ناب ! و دوستان بی دوست و یاور هرمونوتیک ، الی ما شاء الله می توانند از این واژه، معانی نو و تر و تازه بیرون بیاورند !! نه ؟

انقلابی که در سال 57 شمسی در سرزمین ایران اتفاق افتاد ، اقتصادی نبود ، به خاطر همین مردم مسلمان ، به خاطر مسایل دشوار زندگی در حکومت پهلوی دست به انقلاب نزدند ؛ فرهنگی و سیاسی بود ؛ فرهنگی به خاطر این که متدینین به دین اسلام از نوع سیاست های ولنگ و باز حکومت در قبال احکام دین و حمایت آشکار و نهان از بی بند و باری در حوزه ی فرهنگ و هنر از فرهنگ بیگانه و مخالف با مختصات اسلامی - ایرانی ، به ستوه آمده بودند . سیاسی بود به خاطر این که استقلال در تصمیم گیری و دخالت در سرنوشت و حفظ کرامت برایمان یک " آرزو " شده بود . همه ی سنگر ها یکی پس از دیگر در دستمان افتاد و ما ا... اکبر گویان با غرور و شادی مشت ها و انگشتان به شکل V را به هم دیگر نشان می دادیم ولی ! ... ولی یک سگنر کلیدی ، هنوز هم که هنوز است برایمان شاخ است ؛ همان شاخ و برگ هایی که در اول این نوشتار یاد کردم که اگر ریشه اش بزنیم ، دیگر برایمان شاخ نخواهند بود ؛ بله ! سنگر فرهنگ و هنر ! که هنوز فتح نشده است .

" لا اله الا الله " ، همان طور که می دانیم ، یعنی " پرستیده ای جز الله نیست " ؛ تا این جای مطلب مشکلی خاصی نمایان نیست ، یعنی کسی از مسلمانان با این مشکلی ندارند . فرهنگ و هنر به هنگامی که مضاف به این کلام مقدس می شوند به این معناست که کسی که معتقد به "لا اله الا الله" است ، نباید فرهنگی جز فرهنگ "الله" داشته باشد و هنرش نیز باید در راستای این استراتژی و راهبرد کلی دین اسلام باشد . این که نگارنده ، تأکید دارد که این عبارت مقدس به صورت "هیچ پرستیده ای جز الله نیست " ترجمه شود به خاطر این است که بعضی از بزرگواران عرصه ی ترجمه ی آیات قرآن ، به صورت "هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست " ترجمه می کنند که به اعتقاد نویسنده ، دقیق نیست . واژه ی "اله" به معنای پرستیده (معبود) است و نه به معنای "خدا" و واژه ی مبارکه ی "الله" ، اسم عَلَم است و معانی و ریشه هایی برای آن بر شمرده اند که لزوما و دقیقا معنای "خدا" را ندارد . کسی که فرهنگ "لا اله الا الله" را دارد ، دیگر به فرهنگ دگران چه کار دارد ؛ فرهنگ بی خدایی و خود مداری ؟ اگر ما فرهنگی به نام فرهنگ "ایرانی" داریم ، باید آن را در ذیل فرهنگ "لا اله الا الله" تعریف کنیم و باید ببینیم کدام گوشه از این فرهنگ با این عبارت سازگار است و قبولش کنیم و کدام نیست و نکنیم ؛ بله ! ملاک همان است که در وسط پرچم سه رنگمان می درخشد و راه را برایمان نشان می دهد . فرهنگ " لا اله الا الله" یعنی این که نگذاریم مطالب و محتواهایی چه درقالب مکتوبات و چه در قالب صوتی و تصویری ، در راستای مخالفت با "الله" در جامعه منتشر شود چرا که "لا اله الا الله" ! ... و کسی که مخالفت با "الله" می کند گویی که هوای نفسش را "اله" خود قرار داده و هر گناهی ، یعنی این که ای "الله" ! تو پرستیده ی من نیستی ! و در برابرت تکبر می ورزم !!

هنر ... و اما هنر ! هنر را شاید به این گونه توان تعریف کرد : آن چه که در ذهن و مخیله هست را به زیبایی در عالم خارج بیان و آشکار کرد . " شهادت ، هنر مردان خداست " ؛ این عبارت را اگر هنرش را به شیوه ی مذکور معنا کنیم ، به این عبارت می شود که مردان خدا ، پرده ی پندار دریدند ، یعنی همه جا غیر خدا ، یار ندیدند ... شهید ، قبل از رسیدن به شهادت بر اساس اعتقادات محکم خویش ، کمر به جانبازی در راه خدا می بندد و آن چه را که در ذهن خود است ( اعتقادات خویش ) در سرانجام نیکی به نام شهادت آشکار می کند . هنر به دو صورت کلی رشته های هنری و جنبه ی فلسفی و فکری هنر مورد بررسی قرار می گیرد . ما با بحث اول کاری نداریم و دومی منظورمان است . در هنگامه ی هنر ، مانند برخی عرصه های دیگر مصون از تفکرات روشنفکری و شبه روشنفکری نبوده و نیست ؛ به خاطر همین ، برخی افرادی که فلسفه ی وجودی خودشان را فراموش کرده اند و به اصطلاح "خود را گم کرده اند" ، از راه اصلی که راه خدا پنداری و خدا باوری است ، راه انحرافی و یا همان جاده خاکی درست کرده اند و می کنند و هم خود و هم عده ی دیگری را از راه به در می کنند .

از بین مکاتب انحرافی فکری در حوزه ی هنر ، مسئله ی "هنر برای هنر " و یا "پارناسیزم" و یا "پارناسیانیسم" است . جان کلام این نوع تفکر این است که نباید هنر را به غیر هنر آلود و برای غیر هنر خواست . نا گفته پیداست که پیداست رگه های اومانیسم و سکولاریسم و لیبرالیسم و شاید هم دگران از وجناتش ! ؛ اومانیسم ، چون مسئله ی اومانیسم به انسان محوری می پردازد و وقتی که انسان ، محور شد ، هر چه که او خواست حق است و نه هر چه که خدا خواست ؛ به خاطر همین پارناسیزم هم حق است ، چون انسان خواسته ! سکولاریسم ، چون بر اساس این جاده خاکی ! جنبه ی اخلاقی و دینی از همه ی شئون زندگی از جمله سیاست ، جداست و وقتی جدا باشد ، خود به خود پارناسیزم هم قد علم می کند و در جامعه، طغیان بی دینی و ضد اخلاقی در قالب زیبای هنر به راه می اندازد . لیبرالیسم ، چون ، جان کلامش اصالت آزادی است و هر کسی هر اشتباهی می تواند کند ولی به دیگران کاری نداشته باشد و بر مبنای نوع تفکر لیبرالیسم است که یک پارناسیست محتوای اشتباه خود را با جرأت می تواند در قالب هنر به دیگران عرضه کند .

اصولا برای یک پارناسیست ، هنر ، خدای اوست و نه خدای موسی و عیسی و محمد (ص) و همه چیز تحت لوای هنر تعریف می شود . نا گفته پیداست که این نوع تفکر کاملا با "لا اله الا الله " در تعارض است . از طرفی نیز ، اصولا آن خدایی که در قرون وسطی در اروپا منظور بود واقعا شایسته ی فرار از آن بود ! ؛ چرا که نمایندگان خود خوانده ی چنین خدایی ( کشیشان و کلا دستگاه کلیسای آن زمان ) از بس که رفتار خوبی ! با بندگان داشتند ، خوب ! باید هم از هر چه خدا و روحانی و کلیسا و دین و مذهب و این گونه واژگان متنفر می شدند . بعد از دوران وسطی که انقلاب صنعتی در اروپا ایجاد شد ، رفته رفته ، انسان های مغرب زمین ، با خدای کشیشان کلیسا ، خدا حافظی کردند و بعد نتایج بی خدایی و اومانیسم را هم  زمان کنونی می توانیم مشاهده کنیم .

شاید برای برخی از عزیزان که با این نوع تفکر آشنا نباشند ، جالب باشد که بدانند که ، ویکتور هوگو ، یعنی همان کسی برای رمان هایش کف و هورا خرج می شود ، موسس چنین نظریه ای است !!

هنر در ایران ، به دلایلی مانند سال های طولانی شاهنشاهی و شاهان بی لیاقت و فاسد ، تحت تأثیر فضای شاه دوستی و طغیان و طاغوت در برابر دین حق و "لا اله الا الله" بوده است و هنوز هم هنر و هنرمند طاغوتی در ایران یافت می شوند ! پادشاهان برای اوقات فراغت و می گساری و خوش گذرانیشان از استعداد های هنری کشور ، به نحو بدی استفاده می کردند ؛ به همین دلیل ، هنر متعالی ، هرگز در سطح حکومت و کشور داری ، بها داده نشد و اصولا به قول معصوم (ع) : الناس علی دین ملوکهم . هنرمندان در ایران ، نوعا به دلیل همان مسئله  ذکر شده ، لیبرال مسلک هستند و نوعا برای احکام و قیود دین اسلام و مذهب شیعه دوازده امامی اهمیتی قائل نیستند . این شرح حال ، شاید در کم ترین حالت برای خوش نویسان باشد و در بیش ترین حالت برای موسیقی دانان و سینما گران ؛ زیرا خوش نویسان معمولا با متون مذهبی و اخلاقی ارتباط تنگاتنگی دارند و از طرفی ، در پاره ای از روایات وارده از جانب معصومین (علیهم السلام) ، خوش نویسانی را که عباراتی هم چون آیات قرآن کریم را به خط خوش مزین می کنند ، مدح شده است . موسیقی دانان و اهالی موسیقی نیز به خاطر مذمت اهل فساد در زمینه ی موسیقی در برخی از روایات و فتاوای اکثر علمای شیعه مبنی بر حرمت موسیقی و بد بینی جامعه ی مومنین به این مسئله و در نتیجه جدایی و بیگانگی این قشر از جامعه از متن جامعه و پیدایش نوعی تفکر روشن فکری در میان اهالی موسیقی و از طرف دیگر ، لیبرال بودن و غربی بودن اساتید این هنر و به طبع ، لیبرال بار آمدن شاگردان این اساتید . سینما نیز به دلیل این که اصولا خاستگاه این هنر – صنعت ، غرب بوده و از اول غربی بوده است و بالطبع ، افکار لیبرالی و سایر ایسم های انحرافی از مسیر "لا اله الا الله" همراه این مورد وارد کشور شده ؛ آن هم در همان زمانی که در اول این بند به آن اشاره شد .

اما پارناسیزم ، در بین هنرمندان این دو رشته – موسیقی و سینما – به همان دلایل فوق خواستار و طرف دار بیشتری – شاید – داشته باشد ؛ البته این به آن معنا نیست که هنرمندان این رشته ها "دانسته و با تابلوی هنر برای هنر " به فعالیت خود ادامه می دهند ؛ شاید ... شاید ، نا خود آگاه ( به دلایلی هم چون تأثیر پذیری از محیط و استاد و ... ) این چنین باشند ولی متأسفانه این گونه است !

از بین هنرمندان موسیقی و سینمای ایران ، نگارنده می خواهد – از هر کدام – یکی را مورد بررسی کوتاه قرار دهد و نسبتشان با مسئله ی پارناسیزم را تا حدودی و در ظرف مختصر این مقاله مشخص سازد : آقایان محمد رضا شجریان و اصغر فرهادی .

آقای شجریان ، از پدر مذهبی و خانواده ی مذهبی است و پدرش ظاهرا هم با موسیقی میانه ی خوبی نداشته است ؛ به خاطر همین هم بعد از گرفتن دیپلم ، برای ماندن در راه موسیقی ، با نام مستعار ادامه می دهد . در میانه ی سال های حکومت طاغوت با دستگاه فاسد فرهنگی و هنری آن زمان هم کاری می کند و برهه قبل از انقلاب ، صرفا به خاطر « پخش آهنگ های مبتذل » قطع همکاری می کند و در زمان انقلاب ، سرود میهنی – اما نه هم نوا با صدای قشر مذهبی انقلابی که بر گرفته از احساسات ملی گرایان و لیبرالیست های جامعه – خواند و سپس بعد از سال های جنگ و در برهه ی سال هایی که هنرمندانی که باورشان نمی شد که در "جمهوری اسلامی" بتوانند فعالیت آزادانه ی اشتباه خود را بکنند ، وی نیز موازی ساختار شنکان سیاسی و فرهنگی و هنری ، فضای بهتری را برای نشر آراء و آثار خود پیدا کرد . چند سالی بود که او و برخی دیگر از هنرمندان هم فکر او ، بدون ذکر و اعتراف به جنبه های مناسبی که انقلاب اسلامی برای امثال وی ایجاد کرده است ، نسبت به برخی از کاستی ها و سلیقه مداری هایی که وجود داشت ، کلیت یک نظامی که به پایش هزاران نفر ، جانباز و یا شهید شدند و یا شکنجه های وحشت ناک ستم شاهی را تحمل کردند را زیر سئوال می بردند و حتی وی گاهی نسبت به فتاوای فقهی علمای دین که عمر خودشان را برای به دست آوردن این فتاوا گذاشته اند متعرض می شد ... ؛ و به قول امام مرحوممان : این انقلاب را همین پابرهنگان نگه داشته اند و اگر نه در این میان مرفهین و بی درد ها فقط تماشاچی اند (نقل به مضمون) . همین وضعیت ادامه یافت تا بعد از انتخابات سال 88 . در آن برهه ، شجریان پس از آن که "مراسم پرده برداری از چهره ی واقعی اش" را به سرانجام رساند و مشخصا در حیطه ی خودش اقدامات ضد امنیت ملی و دشمن شاد کن ( از جمله ، ساخت قطعه ای برای جنبش بی سر سبز و "ظاهرا" شرکت در تجمعات ساختار شکنانه ) انجام داد ، همکاری خود را با شبکه های دشمن علنی کرد ؛ تا به آن جا که هم اکنون می توان در اینترنت عکس های مبتذل و حاکی از نوشابه باز کنی وی با کارمندان « بی بی سی» و «من و تو» را مشاهده کرده و هم زمان نتیجه ی پارناسیزم را با چشمان خود لمس کرد !

و اما آقای اصغر فرهادی . ابتدا وی فیلم نامه نویس بوده و بعدا در مقام کارگردانی ظاهر گشته است . فیلم های وی – مخصوصا آخرین فیلم هایش – علاوه بر داشتن درام قوی و نقاط فنی قابل توجه ، دارای سیاه نمایی از جامعه ی ایران و از روابط اجتماعی خانواده ی ایرانی است . نوع فیلم هایی که وی به نمایش جهانی رسانده ، با استقبال بیگانگان دشمن و اعتراض دوستان دوست شده . حتی بر اساس برخی اطلاعات ، برخی فیلم های وی با لابی به جمع فیلم های جهانی پیوسته است ... . هر کس از روابط خانوادگی و اجتماعی ایرانی ها با خبر نباشد ، با دیدن فیلم های آقای فرهادی ، هم از ایرانی بیزار می گردد و هم زمان ، تصویری را که رسانه های بیگانه در مورد ایران به نمایش می گذارند ، قبول می کند  . لابد شما هم عکس های مربوط به وی در جشنواره های خارجی را دیده اید که با بعضی بانوان ... ؛ و اصولا یکی از تبعات طبیعی پارناسیزم ، عدم ولایت پذیری است ؛ آن جا رهبری صریحا توصیه به دمیدن روح امید و نشاط به جامعه می کند و از هر کاری که موجب یأس و نا امیدی و خمودگی افراد پرهیز کردند و آن جا که امام (رحمه الله) فرمودند : اگر روزی آمریکا از ما تعریف کرد ما باید به خودمان شک کنیم  ... .

البته نا گفته پیداست که نگارنده بر اساس ملاک "لا اله الا الله" نه با موسیقی کاملا مخالف است و نه با سینما ؛ هم چنان که نگارنده معتقد است باید از گنجینه ی موسیقی ردیف دستگاهی ایرانی در جهت شرعی و درست برای ساخت سرود های با تأثیر مثبت بر جامعه برای نیل به اهداف با ارزش الهی و دینی و انسانی  استفاده کرد و از ظرفیت سینما که یک ظرفیت بسیار قوی است برای هنرمندانه نشان دادن تصویری درست از دین اسلام و مذهب تشیع دوازده امامی و معرفی هنرمندانه شخصیت های با ارزش ملی و مذهبی ، باید استفاده ی بهینه کرد .

هم چنان که در نخست ، آورده شد ، آرزوی نگارنده ، بودن "وزارت فرهنگ و هنر لااله الا الله" به معنای واقعی است . رهبر انقلاب ، مدت هاست که بر اهمیت مسئله ی فرهنگ و هنر تأکید می ورزند و گاه و بی گاه ، نکاتی را درباره ی این باب متذکر می شوند " مگر که گوش شنوایی پیدا شود ! " ؛ باری فرهنگ را مانند هوای پیرامون انسان قلم داد می کنند که اگر آلوده شد ، فرد هم آلوده می شود و بار دیگر صراحتا فرهنگ را چیزی گفتند که حاضرند در راه آن کشته شوند ؛ آری ! فرهنگ ما اسلام است ؛ فرهنگ ما ، « فرهنگ و هنر لا اله الا الله است » ، بوده است و خواهد بود .



نوشته شده توسط محمد قمی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
محمد قمی  Mohammad Qomi

بسم الله الرحمن الرحیم
* محمد قمی
* بنده عاصی خدا
* سطح سه حوزه
* کارشناسی ارشد علوم سیاسی
* کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی
* کارشناسی مدیریت امور فرهنگی
* علاقه مندی ها : عکاسی ، مهندسی فرهنگی ، نغمه سازی ، سیاست ، گرافیک ، شعر ...
* اولین مقاله سیاسی فرهنگی خود را در سن 16 سالگی به چاپ رساندم .
+ از نظرات سازنده و انتقادات منصفانه خود مرا بهره مند سازید .
ــ از این که اهل گذاشتن کامنت های نا سزا و بی ادبانه و ... نیستید متشکرم .

* MohammadQomi
* Favorites: Photography, Cultural Engineering, Music, Policy, Graphic, Poetry and etc
* My first article has been printed in a mass medium, when I was 16
* Please leave comments with appropriate contents

* محمد قمی
* المفضلات: فتوغرافی، الهندسة الثقافیة، الموسیقی، الساسة، الرسومات، الشعر و...
* نشرت مقالتی الاولی بوسیلة اعلامیة فی 16.
* شکرا لمراعتکم فی رعایة الادب و الاحترام فی التعلیقات.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

« إن تنصروا الله ، ینصرکم و یثبت اقدامکم »

« اگر الله را یاری کنید ، یاریتان می کند و گام هایتان را استوار می کند »

 

محمد قمی : سخن نه در باب یک دولت تازه بر سر کار آمده و نه دولت از سر کار رفته است ؛ حتی سخن از یک فرد و یا افراد نیز نیست ... گفتار نوشتار ما از یک نوع تفکر و از اندیشه است ! این خرد ، این سلول های خاکستر، این آرایه های نا آراسته ، که در چنیش نهاد ها و گزاره ها بذر می افشاند و درو، " عمل " می کند !...

ما اگر بر نام ها و نشان ها ، می تازیم " گاهی " ، دلیل بر اصل بودن حضرات نیست ! ما با غیر از اندیشه " لا اله الا الله " ( البته نه با قرائت طالبانی و وهابی ) مشکل داریم ، داشتیم و خواهیم داشت . اگر ریشه را بزنیم ، شاخ و برگ دیگر برایمان شاخ نمی شوند ! ما با هیچ هنرمندی دعوای شخصی نداریم ، با هیچ مدیری ، با هیچ سیاست گذاری دعوای شخصی نداریم ؛ ما با غیر از اندیشه  " لا اله الا الله " مشکل داریم ، داشتیم و خواهیم داشت ؛ حال اسمش ، سکولاریزم ، لیبرالیسم ، اومانیسم ، پارناسیزم و یا ایسم های دگر باشد .

لا اله الا الله !... یعنی پرستیده ای جز الله نیست ؛ حضرت فرمود " قولوا لا اله الا الله تفلحوا " ؛ این فقط رستگاری در جهان واپسین نیست ، هم چنان که اسلام ، فقط دین آخرت نیست . اسلام دین این جهان و آن جهان است ؛ البته که " الدنیا مزرعة الآخرة " ... کسی که به " لا اله الا الله " ایمان واقعی داشته باشد ، دیگر هیچ ایسمی برایش مکتب نیست ، جاده خاکی است ! چه خوب بود، "وزارت فرهنگ و هنر لا اله الا الله" داشتیم و نه "ارشاد اسلامی" زیرا که خودتان بهتر می دانید که " اسلام " چند نوع دارد ؛ آمریکایی ، متحجر و ناب ! و دوستان بی دوست و یاور هرمونوتیک ، الی ما شاء الله می توانند از این واژه، معانی نو و تر و تازه بیرون بیاورند !! نه ؟

انقلابی که در سال 57 شمسی در سرزمین ایران اتفاق افتاد ، اقتصادی نبود ، به خاطر همین مردم مسلمان ، به خاطر مسایل دشوار زندگی در حکومت پهلوی دست به انقلاب نزدند ؛ فرهنگی و سیاسی بود ؛ فرهنگی به خاطر این که متدینین به دین اسلام از نوع سیاست های ولنگ و باز حکومت در قبال احکام دین و حمایت آشکار و نهان از بی بند و باری در حوزه ی فرهنگ و هنر از فرهنگ بیگانه و مخالف با مختصات اسلامی - ایرانی ، به ستوه آمده بودند . سیاسی بود به خاطر این که استقلال در تصمیم گیری و دخالت در سرنوشت و حفظ کرامت برایمان یک " آرزو " شده بود . همه ی سنگر ها یکی پس از دیگر در دستمان افتاد و ما ا... اکبر گویان با غرور و شادی مشت ها و انگشتان به شکل V را به هم دیگر نشان می دادیم ولی ! ... ولی یک سگنر کلیدی ، هنوز هم که هنوز است برایمان شاخ است ؛ همان شاخ و برگ هایی که در اول این نوشتار یاد کردم که اگر ریشه اش بزنیم ، دیگر برایمان شاخ نخواهند بود ؛ بله ! سنگر فرهنگ و هنر ! که هنوز فتح نشده است .

" لا اله الا الله " ، همان طور که می دانیم ، یعنی " پرستیده ای جز الله نیست " ؛ تا این جای مطلب مشکلی خاصی نمایان نیست ، یعنی کسی از مسلمانان با این مشکلی ندارند . فرهنگ و هنر به هنگامی که مضاف به این کلام مقدس می شوند به این معناست که کسی که معتقد به "لا اله الا الله" است ، نباید فرهنگی جز فرهنگ "الله" داشته باشد و هنرش نیز باید در راستای این استراتژی و راهبرد کلی دین اسلام باشد . این که نگارنده ، تأکید دارد که این عبارت مقدس به صورت "هیچ پرستیده ای جز الله نیست " ترجمه شود به خاطر این است که بعضی از بزرگواران عرصه ی ترجمه ی آیات قرآن ، به صورت "هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست " ترجمه می کنند که به اعتقاد نویسنده ، دقیق نیست . واژه ی "اله" به معنای پرستیده (معبود) است و نه به معنای "خدا" و واژه ی مبارکه ی "الله" ، اسم عَلَم است و معانی و ریشه هایی برای آن بر شمرده اند که لزوما و دقیقا معنای "خدا" را ندارد . کسی که فرهنگ "لا اله الا الله" را دارد ، دیگر به فرهنگ دگران چه کار دارد ؛ فرهنگ بی خدایی و خود مداری ؟ اگر ما فرهنگی به نام فرهنگ "ایرانی" داریم ، باید آن را در ذیل فرهنگ "لا اله الا الله" تعریف کنیم و باید ببینیم کدام گوشه از این فرهنگ با این عبارت سازگار است و قبولش کنیم و کدام نیست و نکنیم ؛ بله ! ملاک همان است که در وسط پرچم سه رنگمان می درخشد و راه را برایمان نشان می دهد . فرهنگ " لا اله الا الله" یعنی این که نگذاریم مطالب و محتواهایی چه درقالب مکتوبات و چه در قالب صوتی و تصویری ، در راستای مخالفت با "الله" در جامعه منتشر شود چرا که "لا اله الا الله" ! ... و کسی که مخالفت با "الله" می کند گویی که هوای نفسش را "اله" خود قرار داده و هر گناهی ، یعنی این که ای "الله" ! تو پرستیده ی من نیستی ! و در برابرت تکبر می ورزم !!

هنر ... و اما هنر ! هنر را شاید به این گونه توان تعریف کرد : آن چه که در ذهن و مخیله هست را به زیبایی در عالم خارج بیان و آشکار کرد . " شهادت ، هنر مردان خداست " ؛ این عبارت را اگر هنرش را به شیوه ی مذکور معنا کنیم ، به این عبارت می شود که مردان خدا ، پرده ی پندار دریدند ، یعنی همه جا غیر خدا ، یار ندیدند ... شهید ، قبل از رسیدن به شهادت بر اساس اعتقادات محکم خویش ، کمر به جانبازی در راه خدا می بندد و آن چه را که در ذهن خود است ( اعتقادات خویش ) در سرانجام نیکی به نام شهادت آشکار می کند . هنر به دو صورت کلی رشته های هنری و جنبه ی فلسفی و فکری هنر مورد بررسی قرار می گیرد . ما با بحث اول کاری نداریم و دومی منظورمان است . در هنگامه ی هنر ، مانند برخی عرصه های دیگر مصون از تفکرات روشنفکری و شبه روشنفکری نبوده و نیست ؛ به خاطر همین ، برخی افرادی که فلسفه ی وجودی خودشان را فراموش کرده اند و به اصطلاح "خود را گم کرده اند" ، از راه اصلی که راه خدا پنداری و خدا باوری است ، راه انحرافی و یا همان جاده خاکی درست کرده اند و می کنند و هم خود و هم عده ی دیگری را از راه به در می کنند .

از بین مکاتب انحرافی فکری در حوزه ی هنر ، مسئله ی "هنر برای هنر " و یا "پارناسیزم" و یا "پارناسیانیسم" است . جان کلام این نوع تفکر این است که نباید هنر را به غیر هنر آلود و برای غیر هنر خواست . نا گفته پیداست که پیداست رگه های اومانیسم و سکولاریسم و لیبرالیسم و شاید هم دگران از وجناتش ! ؛ اومانیسم ، چون مسئله ی اومانیسم به انسان محوری می پردازد و وقتی که انسان ، محور شد ، هر چه که او خواست حق است و نه هر چه که خدا خواست ؛ به خاطر همین پارناسیزم هم حق است ، چون انسان خواسته ! سکولاریسم ، چون بر اساس این جاده خاکی ! جنبه ی اخلاقی و دینی از همه ی شئون زندگی از جمله سیاست ، جداست و وقتی جدا باشد ، خود به خود پارناسیزم هم قد علم می کند و در جامعه، طغیان بی دینی و ضد اخلاقی در قالب زیبای هنر به راه می اندازد . لیبرالیسم ، چون ، جان کلامش اصالت آزادی است و هر کسی هر اشتباهی می تواند کند ولی به دیگران کاری نداشته باشد و بر مبنای نوع تفکر لیبرالیسم است که یک پارناسیست محتوای اشتباه خود را با جرأت می تواند در قالب هنر به دیگران عرضه کند .

اصولا برای یک پارناسیست ، هنر ، خدای اوست و نه خدای موسی و عیسی و محمد (ص) و همه چیز تحت لوای هنر تعریف می شود . نا گفته پیداست که این نوع تفکر کاملا با "لا اله الا الله " در تعارض است . از طرفی نیز ، اصولا آن خدایی که در قرون وسطی در اروپا منظور بود واقعا شایسته ی فرار از آن بود ! ؛ چرا که نمایندگان خود خوانده ی چنین خدایی ( کشیشان و کلا دستگاه کلیسای آن زمان ) از بس که رفتار خوبی ! با بندگان داشتند ، خوب ! باید هم از هر چه خدا و روحانی و کلیسا و دین و مذهب و این گونه واژگان متنفر می شدند . بعد از دوران وسطی که انقلاب صنعتی در اروپا ایجاد شد ، رفته رفته ، انسان های مغرب زمین ، با خدای کشیشان کلیسا ، خدا حافظی کردند و بعد نتایج بی خدایی و اومانیسم را هم  زمان کنونی می توانیم مشاهده کنیم .

شاید برای برخی از عزیزان که با این نوع تفکر آشنا نباشند ، جالب باشد که بدانند که ، ویکتور هوگو ، یعنی همان کسی برای رمان هایش کف و هورا خرج می شود ، موسس چنین نظریه ای است !!

هنر در ایران ، به دلایلی مانند سال های طولانی شاهنشاهی و شاهان بی لیاقت و فاسد ، تحت تأثیر فضای شاه دوستی و طغیان و طاغوت در برابر دین حق و "لا اله الا الله" بوده است و هنوز هم هنر و هنرمند طاغوتی در ایران یافت می شوند ! پادشاهان برای اوقات فراغت و می گساری و خوش گذرانیشان از استعداد های هنری کشور ، به نحو بدی استفاده می کردند ؛ به همین دلیل ، هنر متعالی ، هرگز در سطح حکومت و کشور داری ، بها داده نشد و اصولا به قول معصوم (ع) : الناس علی دین ملوکهم . هنرمندان در ایران ، نوعا به دلیل همان مسئله  ذکر شده ، لیبرال مسلک هستند و نوعا برای احکام و قیود دین اسلام و مذهب شیعه دوازده امامی اهمیتی قائل نیستند . این شرح حال ، شاید در کم ترین حالت برای خوش نویسان باشد و در بیش ترین حالت برای موسیقی دانان و سینما گران ؛ زیرا خوش نویسان معمولا با متون مذهبی و اخلاقی ارتباط تنگاتنگی دارند و از طرفی ، در پاره ای از روایات وارده از جانب معصومین (علیهم السلام) ، خوش نویسانی را که عباراتی هم چون آیات قرآن کریم را به خط خوش مزین می کنند ، مدح شده است . موسیقی دانان و اهالی موسیقی نیز به خاطر مذمت اهل فساد در زمینه ی موسیقی در برخی از روایات و فتاوای اکثر علمای شیعه مبنی بر حرمت موسیقی و بد بینی جامعه ی مومنین به این مسئله و در نتیجه جدایی و بیگانگی این قشر از جامعه از متن جامعه و پیدایش نوعی تفکر روشن فکری در میان اهالی موسیقی و از طرف دیگر ، لیبرال بودن و غربی بودن اساتید این هنر و به طبع ، لیبرال بار آمدن شاگردان این اساتید . سینما نیز به دلیل این که اصولا خاستگاه این هنر – صنعت ، غرب بوده و از اول غربی بوده است و بالطبع ، افکار لیبرالی و سایر ایسم های انحرافی از مسیر "لا اله الا الله" همراه این مورد وارد کشور شده ؛ آن هم در همان زمانی که در اول این بند به آن اشاره شد .

اما پارناسیزم ، در بین هنرمندان این دو رشته – موسیقی و سینما – به همان دلایل فوق خواستار و طرف دار بیشتری – شاید – داشته باشد ؛ البته این به آن معنا نیست که هنرمندان این رشته ها "دانسته و با تابلوی هنر برای هنر " به فعالیت خود ادامه می دهند ؛ شاید ... شاید ، نا خود آگاه ( به دلایلی هم چون تأثیر پذیری از محیط و استاد و ... ) این چنین باشند ولی متأسفانه این گونه است !

از بین هنرمندان موسیقی و سینمای ایران ، نگارنده می خواهد – از هر کدام – یکی را مورد بررسی کوتاه قرار دهد و نسبتشان با مسئله ی پارناسیزم را تا حدودی و در ظرف مختصر این مقاله مشخص سازد : آقایان محمد رضا شجریان و اصغر فرهادی .

آقای شجریان ، از پدر مذهبی و خانواده ی مذهبی است و پدرش ظاهرا هم با موسیقی میانه ی خوبی نداشته است ؛ به خاطر همین هم بعد از گرفتن دیپلم ، برای ماندن در راه موسیقی ، با نام مستعار ادامه می دهد . در میانه ی سال های حکومت طاغوت با دستگاه فاسد فرهنگی و هنری آن زمان هم کاری می کند و برهه قبل از انقلاب ، صرفا به خاطر « پخش آهنگ های مبتذل » قطع همکاری می کند و در زمان انقلاب ، سرود میهنی – اما نه هم نوا با صدای قشر مذهبی انقلابی که بر گرفته از احساسات ملی گرایان و لیبرالیست های جامعه – خواند و سپس بعد از سال های جنگ و در برهه ی سال هایی که هنرمندانی که باورشان نمی شد که در "جمهوری اسلامی" بتوانند فعالیت آزادانه ی اشتباه خود را بکنند ، وی نیز موازی ساختار شنکان سیاسی و فرهنگی و هنری ، فضای بهتری را برای نشر آراء و آثار خود پیدا کرد . چند سالی بود که او و برخی دیگر از هنرمندان هم فکر او ، بدون ذکر و اعتراف به جنبه های مناسبی که انقلاب اسلامی برای امثال وی ایجاد کرده است ، نسبت به برخی از کاستی ها و سلیقه مداری هایی که وجود داشت ، کلیت یک نظامی که به پایش هزاران نفر ، جانباز و یا شهید شدند و یا شکنجه های وحشت ناک ستم شاهی را تحمل کردند را زیر سئوال می بردند و حتی وی گاهی نسبت به فتاوای فقهی علمای دین که عمر خودشان را برای به دست آوردن این فتاوا گذاشته اند متعرض می شد ... ؛ و به قول امام مرحوممان : این انقلاب را همین پابرهنگان نگه داشته اند و اگر نه در این میان مرفهین و بی درد ها فقط تماشاچی اند (نقل به مضمون) . همین وضعیت ادامه یافت تا بعد از انتخابات سال 88 . در آن برهه ، شجریان پس از آن که "مراسم پرده برداری از چهره ی واقعی اش" را به سرانجام رساند و مشخصا در حیطه ی خودش اقدامات ضد امنیت ملی و دشمن شاد کن ( از جمله ، ساخت قطعه ای برای جنبش بی سر سبز و "ظاهرا" شرکت در تجمعات ساختار شکنانه ) انجام داد ، همکاری خود را با شبکه های دشمن علنی کرد ؛ تا به آن جا که هم اکنون می توان در اینترنت عکس های مبتذل و حاکی از نوشابه باز کنی وی با کارمندان « بی بی سی» و «من و تو» را مشاهده کرده و هم زمان نتیجه ی پارناسیزم را با چشمان خود لمس کرد !

و اما آقای اصغر فرهادی . ابتدا وی فیلم نامه نویس بوده و بعدا در مقام کارگردانی ظاهر گشته است . فیلم های وی – مخصوصا آخرین فیلم هایش – علاوه بر داشتن درام قوی و نقاط فنی قابل توجه ، دارای سیاه نمایی از جامعه ی ایران و از روابط اجتماعی خانواده ی ایرانی است . نوع فیلم هایی که وی به نمایش جهانی رسانده ، با استقبال بیگانگان دشمن و اعتراض دوستان دوست شده . حتی بر اساس برخی اطلاعات ، برخی فیلم های وی با لابی به جمع فیلم های جهانی پیوسته است ... . هر کس از روابط خانوادگی و اجتماعی ایرانی ها با خبر نباشد ، با دیدن فیلم های آقای فرهادی ، هم از ایرانی بیزار می گردد و هم زمان ، تصویری را که رسانه های بیگانه در مورد ایران به نمایش می گذارند ، قبول می کند  . لابد شما هم عکس های مربوط به وی در جشنواره های خارجی را دیده اید که با بعضی بانوان ... ؛ و اصولا یکی از تبعات طبیعی پارناسیزم ، عدم ولایت پذیری است ؛ آن جا رهبری صریحا توصیه به دمیدن روح امید و نشاط به جامعه می کند و از هر کاری که موجب یأس و نا امیدی و خمودگی افراد پرهیز کردند و آن جا که امام (رحمه الله) فرمودند : اگر روزی آمریکا از ما تعریف کرد ما باید به خودمان شک کنیم  ... .

البته نا گفته پیداست که نگارنده بر اساس ملاک "لا اله الا الله" نه با موسیقی کاملا مخالف است و نه با سینما ؛ هم چنان که نگارنده معتقد است باید از گنجینه ی موسیقی ردیف دستگاهی ایرانی در جهت شرعی و درست برای ساخت سرود های با تأثیر مثبت بر جامعه برای نیل به اهداف با ارزش الهی و دینی و انسانی  استفاده کرد و از ظرفیت سینما که یک ظرفیت بسیار قوی است برای هنرمندانه نشان دادن تصویری درست از دین اسلام و مذهب تشیع دوازده امامی و معرفی هنرمندانه شخصیت های با ارزش ملی و مذهبی ، باید استفاده ی بهینه کرد .

هم چنان که در نخست ، آورده شد ، آرزوی نگارنده ، بودن "وزارت فرهنگ و هنر لااله الا الله" به معنای واقعی است . رهبر انقلاب ، مدت هاست که بر اهمیت مسئله ی فرهنگ و هنر تأکید می ورزند و گاه و بی گاه ، نکاتی را درباره ی این باب متذکر می شوند " مگر که گوش شنوایی پیدا شود ! " ؛ باری فرهنگ را مانند هوای پیرامون انسان قلم داد می کنند که اگر آلوده شد ، فرد هم آلوده می شود و بار دیگر صراحتا فرهنگ را چیزی گفتند که حاضرند در راه آن کشته شوند ؛ آری ! فرهنگ ما اسلام است ؛ فرهنگ ما ، « فرهنگ و هنر لا اله الا الله است » ، بوده است و خواهد بود .

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.