محمد قمی  Mohammad Qomi

بسم الله الرحمن الرحیم
* محمد قمی
* بنده عاصی خدا
* سطح سه حوزه
* کارشناسی ارشد علوم سیاسی
* کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی
* کارشناسی مدیریت امور فرهنگی
* علاقه مندی ها : عکاسی ، مهندسی فرهنگی ، نغمه سازی ، سیاست ، گرافیک ، شعر ...
* اولین مقاله سیاسی فرهنگی خود را در سن 16 سالگی به چاپ رساندم .
+ از نظرات سازنده و انتقادات منصفانه خود مرا بهره مند سازید .
ــ از این که اهل گذاشتن کامنت های نا سزا و بی ادبانه و ... نیستید متشکرم .

* MohammadQomi
* Favorites: Photography, Cultural Engineering, Music, Policy, Graphic, Poetry and etc
* My first article has been printed in a mass medium, when I was 16
* Please leave comments with appropriate contents

* محمد قمی
* المفضلات: فتوغرافی، الهندسة الثقافیة، الموسیقی، الساسة، الرسومات، الشعر و...
* نشرت مقالتی الاولی بوسیلة اعلامیة فی 16.
* شکرا لمراعتکم فی رعایة الادب و الاحترام فی التعلیقات.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲۲ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است


//bayanbox.ir/id/8111525604352157081?view


محمد قمی: حجت الامسال و الپس پیار سال خاتمی، در حین رفتن به ساختمان بنیاد " زاران " از سوی نیروهای امنیتی دستگیر شد.

تهران خبرگزاری های مختلف : به گزارش کسی که ندید و نشنید، امروز صبح، خاتمی در حین رفتن به محل بنیاد " زاران " از سوی نیروهای امنیتی دستگیر شد. به گزارش فرد مذکور، در لحظه ی دستگیری، خاتمی در حال خواندن ادعیه ی مخصوصه ی ماه " می "! از جمله " زیارت سوروس " و دعای " اللهم ارزقنا دختر ایتالیایی ... " بود.

به گزارش همان فرد مذکور، در هنگامی که مامورین، دستبند را به دستان وی می زدند، خاتمی در حالی که دندان هایش از شدت صلح طلبی! به هم پرس شده بودند، می گفت: " وا کانتاه ... وا هگلاه ... وا مارکساه ... گفت و گو... مذاکره... بیاین با هم مذاکره کنیم... تعفن ها ... گفت و گوی تعفن ها... چیز... همون تمدن ها... بابا! ولم کنین!... توی بنیاد جلسه دارم... برای سال بعد " برنامه " داریم... هوشنگ! موشنگ! استوانه رو خبر کنین... ذوزنقه رو کشتند!! ... چیز!... حاجی! سیدو کشتن! ... " به گفته ی همان فرد مذکور وقتی زوزه های این خداجوی هفت خط به این جا رسید، دل باختگان عبا شکلاتی، با یک صدا و با همراهی نسوان خوش چهره و " زیبا رویان " و با حرکات موزون وصف ناپذیر! می گفتند: حاجی سیدو کشتن! حاجی سیدو کشتن!... .

بسیار! گفتنی و شنیدنی است که در پایان این مراسم، مامورین عاقبت به خیر این مرز و بوم به دلیل امتناع حجت الامسال از همراهی با آن ها، درب خودروی پلیس را باز کرده و گوش وی را با 361 درجه چرخش گرفته و کشان کشان به ورودی خودرو رسانده و با اردنگی هر چه جانانه تر! ( آی جان!!! ) این جرثومه ی سکولار را به داخل اتوموبیل چپاندند و بردند.

انتهای ( End ) خبر. /

محمد قمی
۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

//bayanbox.ir/id/1319017103252614397?view


محمد قمی: اگر دقت کرده باشید، در همه ی بخش ها و برنامه های صدا و سیما، هنگامی که خواسته می شود به صدا و سیما اشاره شود، از عبارت " رسانه ی ملی " استفاده می شود. این عبارت، دو پهلو است؛ از طرفی می توان به صدا و سیما این عبارت را اطلاق کرد چون از پول بیت المال است و به اعتبار دیگری، این مفهوم را می توان گرفت که صدا و سیما، یک رسانه ی خصوصی نیست... . اما چیزی که باعث شد بنده که به مسایل فرهنگی و مدیریت فرهنگی حساس هستم این مطلب را بنویسم، اقدام مستبدانه و مستکبرانه مدیریت صدا و سیما، به ریاست ضرغامی، در باره ی برنامه ی " سمت خدا " است. ظاهرا نامه ی آقای ماندگاری ( خطیب مشهور ) در قبال نهی از منکر، برای نا اهلان مدیر سنگین آمده و دستور اتمام قرارداد تهیه کننده را صادر کرده اند. تا کنون تعدادی واکنش به این قضیه شده.


                             //bayanbox.ir/id/3952957898823812603?view


داستان مدیریت فرهنگ در کشور ما هم چنان که برخی معتقدند داستان غم انگیزی دارد؛ هم از سوی غرب گرایان به فرهنگ هجمه می شود و هم از سوی کسانی که ادعای انقلابی بودن را دارند. فریاد رهبر هم از دست علی جنتی ها بلند است و هم از دست امثال ضرغامی؛ ممکن است برخی اشاره داشته باشند به قلیل تشکرات رهبری از صدا و سیما ( مانند تشکر ایشان در قبال عمل کرد این سازمان در مدت انتخابات ریاست جمهوری سال قبل؛ ) ولی ضرغامی خود بهتر از نگارنده می داند که هنگامی که در پایان دوره ی اول ریاستش بر سازمان، از طرف بیت رهبری، لیست افتضاحاتی که در مجموعه ی زیر دستش اتقاق افتاده بود را برایش آوردند، او قول داده بود که اصلاح کند... نه این که هنوز چند هفته بیشتر از زمانی که رهبری، تقویت جناح فرهنگی مومن را آهسته " داد " زده بود، بر عکس آن عمل کند.

بر گردیم به " رسانه ی ملی ". دو احتمال مذکور را در باره ی این عبارت به یاد آورید؛ پر واضح است که وقتی آقایان نعره ی رسانه ی ملی را سر می دهند، یعنی می خواهند بگویند که " همه در این رسانه سهم دارند و مال همه ی ملت ایران است "... ولی زهی خیال باطل! حضرات، مشرف بر تپه های جام جم و در زیر کولر های گازی و بر روی صندلی های چرخان لم داده و هر کاری که دلشان می خواهد می کنند و از هر که دلشان بخواهد حمایت و هر کسی را که به مقام عظما! ی آنان نگاه غیر ملتمسانه کند با اردنگی به سمت خیابان ولی عصر و یا پارک وی هدایت می کنند... در عین حال دم از " مقام معظم رهبری " و " اطاعت از رهبری " می زنند. اینان، مایه ی ننگ فرهنگ و باعث تکدر خاطر رهبر فرهیخته ی جهادگر هستند...

یک روی سخن بنده با رهبرم است؛ می دانم که از این ندانم کاری ها و سهل انگاری ها در حوزه ی فرهنگ " دلتان خون است "، می دانم که آن قدر شکایت از این و آن دارید که ... ولی نه! فریاد روشنگری، کار عمار هاست... شما به خاطر جایگاهتان که جایگاهی بس خطیر و بزرگی است و به دلیل مصالح ملی، برخی از مسایل را بیان نمی کنید و در دل خود نگه می دارید...

با روند بروکراسی زده و روحیه ی بیلان کاری و کمیت گرایی، نمی توان کار جهادی کرد؛ این را باید برخی مدیران نفهم، باید بفهمند که عرصه ی فرهنگ، جای جهاد فرهنگی است، جای نشان دادن زور و قوت علیه زیر دستانی که از قضا، جزء جبهه ی فرهنگی مومن هستند، نیست... این زور و قوت را جمع کنند در مشت های فرکانسی و بعد بکوبند در گوش لیبرالیسم و لیبرالیست های این طرف آبی و آن طرف آبی.

بحث، فقط در باره ی خصوص برنامه ی سمت خدا نیست؛ این نمونه ای از دست آورد های یک مدیر نا جهادی است... بله! " عقل که نباشد، تن در عذاب است " !  هم چنان که یک سازمان اگر فاقد قسمت « ادراکی » مطلوب باشد، بدنه ی سازمان و مخاطبین در رنج و شکنجه هستند؛ این یک اصل مهم در علم مدیریت است. پس بشتابیم و کاری کنیم که " رسانه ی ملی " به معنای " همه در این رسانه سهم دارند و مال همه ی ملت ایران است " شود.

محمد قمی
۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

http://uploadax.com/images/72992248968313239378.jpg


محمد قمی: چند وقت پیش، به طور اتفاقی یکی از قسمت های پویانمایی خارجی" گربه سگ " را مشاهده می کردم؛ به دلیل این که امروزه، پویانمایی دیگر مختص گروه سنی کودک و نوجوان نیست و بزرگ سالان هم گاهی اوقات، می توانند با آن ارتباط برقرار کنند؛ چه این که بنا بر عقیده ی بعضی، برخی از این پویانمایی ها جنبه ی سیاسی دارند؛ مانند " تام و جری " که گفته شده این دو شخصیت یاد آور " آمریکا و شوروی سابق " مخصوصا در دوران جنگ سرد هستند.

و اما گربه سگ... این نام شخصیتی دو وجهی است که متشکل از یک گربه و یک سگ که در یک خانه زندگی می کنند. در قسمت مذکور، موشی باعث اذیت و آزار گربه سگ می شود تا خانه ی خود را ترک کنند و دست از حق خود بردارند؛ ولی گربه سگ تسلیم او نمی شود و تمام توان خود را برای به دام انداختن او و بیرون راندن او می کنند. گه گاهی گربه به سگ می گوید که بیاییم با موش کنار بیاییم ولی گربه گوش به حرف او نمی دهد و هر روز به دنبال موش می دود. بعد از مدتی چون سگ، از خود تنبلی و بی میلی نشان می دهد و تمام خانه و اطراف و بیرون خانه به خاطر دنبال کردن موش از سوی گربه سگ دچار نقص و خرابی هایی شده بود، به نا چار، به موش خراب کار اعلام کردند که ما حاضریم با تو " مذاکره " کنیم... گربه سگ در یک طرف میز و موش خراب کار آن طرف میز؛ موش گفت که باید هر چه که من به شما گفتم گوش کنید و اگر نه باز اذیتتان می کنم و گربه سگ که می خواستند از شر موش خلاص شوند گفتند که چه می خواهی؟! موش موذی که از غفلت طرف مقابل می خواست سوء استفاده کند، از پیش توافق نامه ای را تنظیم کرده بود که بر اساس آن در قبال دست برداشتن موش از اذیت گربه سگ و عدم تعرض به دارایی او، " هر چه که روی زمین بود برای گربه سگ و هر چه که زیر زمین بود برای موش باشد "؛ اول موش توافق نامه را امضا کرد و بعد گربه سگ... ولی ناگهان... تمام خانه به زیر زمین رفت و تنها مقدار نا چیزی روی زمین باقی ماند!! چرا؟! چون همان طور که قبلا آوردم، گربه سگ به خاطر به چنگ آوردن موش موذی تمام خانه، علاوه بر زیر زمین را به خاطر او دنبال کرده بودند و در پی این، یک سری حفره ها و فضا های خالی در زیر خانه ایجاد شده بود و سنگینی خانه باعث شده بود که فضا ها و حفره های خالی زیر خانه روی هم آوار شوند و در نتیجه خانه به زیر زمین برود! ... وقتی که این صحنه را مشاهده کردم، بی اختیار یاد توافق نامه ی ژنو افتادم!

محمد قمی
۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

http://old.nlai.ir/Portals/4/images/8707/maghale4%20(1).JPG


محمد قمی: سال، سال فرهنگ و اقتصاد است و دیدم بد نیست که بهتر و بیشتر از فرهنگ بدانیم.

تعریف برنامه ریزی فرهنگی: به کوششی برای ایجاد تغییر آگاهانه در عناصر فرهنگی جامعه ی هدف، مطابق درخواست و الگوی ذهنی برنامه ریز گفته می شود.


تاریخ چه ی برنامه ریزی در جهان

    منشاء و ماهیت برنامه ریزی به صدها هزار سال قبل بر می­گردد، سابقه ی تاریخی برنامه­ ریزی تقریباً به همان اندازه قدمت فرهنگ و تمدن بشر است. آثار به جا مانده از زندگی بشر اولیه نشان میدهد که از همان ابتدا برنامه­ریزی ضرورت یافته بوده است مثلاً در شکار که بالضروره به صورت گروهی صورت می­گرفت گردآوری افراد و ابزار و سازماندهی و خلاصه هدایت آنان در حین شکار برای هر فعالیت لازم در زمان مناسب، مدیریت اولیه را به برنامه ریزی ابتدایی پیوند می­داد. شوروی سابق محل پیدایش و نشر و نمای نظام برنامه ریزی متمرکز بوده است... روش شوروی سابق در برنامه ریزی با تغییرات کم و زیاد در همه کشورهای سوسیالیستی خواه در اروپا مانند لهستان، مجارستان، چکسلواکی و بلغارستان، خواه در آسیا مانند چین، کره شمالی و ویتنام و خواه در آمریکای لاتین مانند کوبا، به کار گرفته شده است.

محمد قمی
۱۶ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

     //bayanbox.ir/id/9046778179016265816?view


علی خلیلی مرد؛ در فضای بی خیالی جانوران دو پایی که حیوانند منهای ناطق! همین یک شاهد ماجرا، کافی است تا بگوییم که لیبرال ها، آدم نیستند؛ نه این که شیعه باشند، " آدم نیستند ". کسانی که نگارنده را می شناسند، می دانند که او، اصلا اهل نا سزا گویی و مسخره کردن و یا فحش دادن نیست.

حسن روحانی که می خواهد راه خاتمی سکولار فتنه گر ملعون را بپیماید باید جواب پس بدهد؛ روحانی که مثلا روحانی است و شیعه، اگر اقدام مقتضی در این قبال انجام ندهد، باید ادعای شیعه گری را بگذارد در کوزه و آبش را بخورد؛ زیرا امام حسین ( علیه السلام ) هم در این راه کشته شد... آقای حسن روحانی، هاشمی را رها کن ! خاتمی را رها کن! قسم خوردی که پاسدار مذهب رسمی کشور باشی؛ موظفی به اجرای قانون.

همه ی کسانی که در طی این دو سال، کم کاری کردند، یا چوب لای چرخ درمان و رسیدگی گذاشتند و یا بی خیال بودند باید جواب پس بدهند. همه کسانی که بذر لیبرالیسم و تساهل و تسامح را در باره ی امر به معروف و نهی از منکر را طی سالیان گذشته، در کشور کاشته اند، باید جواب پس بدهند... همه ی کسانی که باعث شدند آمران به معروف و ناهیان از منکر، در سطح جامعه، برچسب افراطی، امل، وحشی، فضول، دور از تمدن و ... بخورند باید جواب پس بدهند...

دادستان محترم ویژه کجاست؟ چرا علیه بانیان اصلی و فرعی این گونه قضایا اعلام جرم نمی کند؟! تا آن جایی که نگارنده می داند، بر اساس قانون تشکیل دادستانی ویژه، فقط این طلبه متخلف نیست که باید مورد بازخواست قرار گیرد، بلکه کسانی که علیه روحانیت اقدام می کنند نیز باید گوششان به نحو مقتضی پیچانده شود.

چرا عامل این قضیه باید در شرف آزادی باشد؟ این را باید دادستانی کل انقلاب جواب بدهد؛ نگارنده چون می داند آقای اژه ای خود آدم سالمی است و اهل مدارا و تسامح با مجرم نیست، این را از او می پرسد. اگر همین گونه پیش برویم، " قطعا " فردای خوشی نخواهیم داشت. چرا در قرآن، آمده است کنتم خیر امه اخرجت للناس؟ چون تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر... چرا در قرآن آمده است و لکم فی القصاص حیاه و چرا بعدش می گوید: فاعتبروا یا اولی الالباب؟ این یعنی این که کسانی که با اصل قصاص مخالفند، هم مخالف حیاه جامعه اند و هم بی عقل اند؛ پس مسئولینی که اهمیت قایل اند برای امر به معروف و نهی از منکر باید جلوی این قشر متمرد جامعه بایستند و اگر نه دیگر بخش های جامعه را نیز فاقد حیاه و بی عقل می کنند.

کسی مسئولی را مجبور به پذیرش مسئولیت نکرده؛ ولی هنگامی که مسئولیتی را بر عهده می گیرد، بر عهده گرفته است و نباید از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. هوشیار باشیم! می خواهند با بهانه هایی مانند وحدت و این گونه گزافه گویی ها، خودشان را خلاصی بخشند و به مقاصد شومشان برسند... بازی نخوریم! و مطیع ولایت فقیه باشیم، نه مطیع دشمن سید علی خامنه ای؛ این را اول به خودم بعد به حسن روحانی می گویم...

محمد قمی
۰۴ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹ نظر

                اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم رضوی (ع)


محمد قمی: سخن از فرهنگ، بسیار است... ولی با توجه به سخنان اخیر رهبری در ابتدای سال، و این که ایشان امسال را سال " اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی " نام گذاشته اند، لازم دیدم چند نکته را یاد آور شوم و قبل از این، لازم است که متذکر شوم که نگارنده، نه اصول گرا ( به معنای دسته ی سیاسی ) است و نه اصلاح طلب و نه راست و چپ و دوست دارد که سرباز خوبی برای ولی فقیه باشد:

1- تأکید چندین باره ی رهبری، بر مقوله ی فرهنگ و مهم تر دانستن این مقوله نسبت به اقتصاد، به ما می گوید که با مسأله ی فرهنگ به مانند یک مسأله ی اساسی برخورد کنیم. فرهنگ، همه چیز ماست؛ در حالی که سرمایه و مادیت همه چیز ما نیست؛ بر خلاف غربی ها که مادیت و سرمایه شان همه چیز آن ها است و کافی است که آن را در خطر ببینند و همه چیز و همه کس را به خاطر آن، از بین ببرند... یک فرق اساسی دیگری که ما با آن ها داریم، این است که ما باید اقتصاد را برای تقویت عناصر فرهنگی خودمان به کار ببریم ولی آن ها برای زنده ماندن اقتصاد و مادیت شان، فرهنگ را به خدمت می گیرند؛ نمونه ی بارز این مدعا، هالیوود است.

2- رهبری در جریان آخرین دیدار خود با اعضای خبرگان رهبری، به شدت در باره ی فرهنگ ابراز نگرانی کرده اند؛ این ابراز نگرانی، در پی واکنش برخی از اعضای خبرگان به اوضاع فرهنگی بود. این که چرا وضعیت فرهنگ و مدیریت فرهنگی به این رسیده است، می توانیم به چند عامل اشاره کنیم:

2-1 : همه ی دولت ها به فرهنگ به مثابه دیگر مقوله ها، مانند اقتصاد و ... نگاه کرده و می کنند و بلکه در نظر ایشان، این مقوله، پایین تر از آن هاست! فکر کرده و می کنند که با تصمیمات آنی و بخش نامه ای می توانند این مقوله را رسیدگی کنند؛ در حالی که هم چنان که گذشت، فرهنگ یک مسأله ی اساسی است و به قول رهبری، مانند هوای اطراف ماست که اگر آلوده باشد، ما هم آلوده خواهیم شد.

2-2 : از ابتدای انقلاب، همیشه بین نخبگان دین اندیش اصیل و دین اندیش چپ گرا کش و قوس هایی بوده است؛ هر گاه هر طیفی، قدرت را به دست آورده، خواسته که عناصر فرهنگی جامعه را مطابق میل خود تغییر دهد و در نتیجه، دوگانگی که نه، بلکه چند گانگی و سردرگمی در جامعه ی هدف، به وجود آمده است؛ مانند یک گروه ارکستر، که چند رهبر با چند پارتیتور برایش رهبری می کنند!!

2-3 : ما حتی دفاع هم نمی کنیم!؛ چه برسد به تهاجم... در یک جنگ نا برابر قرار داریم، در حالی که مدیران فرهنگی - اگر نگوییم که آب به آسیاب دشمن می ریزند - کاملا منفعلانه با مظاهر فرهنگ مهاجم برخورد می کنند و از طرفی دیگر با قواعد بازی ای که دشمن طراحی کرده است با دشمن برخورد می کنند، یعنی همان آداب دیپلماتیک و لبخند های دل برانه و سخن از روابط و آشتی با جهان و ... . در حالی که دشمن با سیاست فشار از پایین و چانه زنی از بالا کار خود را به پیش می برد، ما با سیاست منفعلانه، عملا ایده ی دهکده ی جهانی و کشورهای شمال و جنوب آن ها را پذیرفته و با کد خدا هم پیمان می شویم!

2-4 : یک طیفی از ساختار شکنان که در قبل از دهه ی هفتاد تئوریزه شده و در پی دوم خرداد سال 76، به آن ها در قالب های نشریات و بدنه ی دولت، اجازه ی ابراز وجود داده شده بود، هم اکنون و بعد از 24 خرداد سال 92، بیش از گذشته فعال شده اند و نمونه ی فعالیت های آنان، قضیه های " آسمان " و " بهار " است.

2-5 : جنتی - وزیر فرهنگ – قبلا گفته بود که می خواهد راه خاتمی، فتنه گر سال 88 را ادامه دهد و الحق هم که تا آن جایی که توانست در این چند ماه، این راه را ادامه داد. بعد از ابراز نگرانی رهبری نیز، چون می دید که اکنون، هاشمی - مانند دوران کارگزاران – نفوذ خود را ندارد و اکنون نفوذ و محبوبیت رهبری، بیش از پیش است، ترسان و لرزان و با اجرای قاعده ی فرار به جلو، سخن از اطاعت از رهبری به میان آورد. در دوران دوم خرداد، رهبری با یک رییس جمهور و یک مشت مسئولین چموش رو به رو بود که هر چه به آن ها هشدار می داد، آن ها کار خودشان را می کردند... هم چنان که – بنا بر نقل قولی – هاشمی به خاتمی توصیه کرده بود که در برابر خطابات رهبری بگوید چشم ولی کار خود را بکند.

3- ما در عرصه ی مدیریت فرهنگی، فاقد قرار گاه جامع و دیدبان فرهنگی هستیم؛ قرار گاه جامعی که همه ی سازمان های فرهنگی تأثیر گذار بر فرهنگ جامعه در آن جا باشند و زیر یک فرماندهی واحد به جنگ با دشمن فرهنگی بروند. دیدبان، برای رصد دقیق اوضاع فرهنگی جامعه و انتقال شرح وضعیت به قرار گاه جامع.

4- سازمان صدا و سیما، که به " نا راستی "، رسانه ی ملی خوانده می شود، دارای تأثیر عمیق بر فرهنگ جامعه است. بعد از روی کار آمدن روحانی و ایجاد برخی اختلافات بین دولت و صدا و سیما، ظاهرا دولت، بودجه ی سازمان را کاهش داده و صدا و سیما از پی این، مجبور شده است که آنتن فروشی کند و حجم تبلیغات بازرگانی خود را نیز افزایش دهد. از طرفی، دولت، با این کار نشان داده که همان دولت کارگزاران هاشمی است ولی با پوشش فانتزی! و از طرف دیگر، صدا و سیما، با خرج ها و مدیریت نا مناسب و بروکراتیک و عدم قناعت و اسراف مجبور به آنتن فروشی و افزایش تبلیغات شده است که در نتیجه، این جامعه است که مصرف گرا بار می آید...

5- رهبری در سخنانشان به جوانانی که خود جوش کار فرهنگی می کنند توصیه کرده اند که « هر چه می توانند به صورت جدی ادامه دهند » و افزوده اند که « این اقدامات، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت کشور ایجاد کرده ». رهبری در این بخش، در واقع به طیف مردمی مدیریت فرهنگی و یا همان " عزم ملی " اشاره داشته اند. در این بین، وظیفه ی دستگاه های مسئول فرهنگی است که لیاقت خود را عملا نشان داده و از این طیف هر چه می توانند حمایت کنند؛ زیرا فرهنگ، نیاز به اقدامات جهادی دارد و اگر مسئولین ( مشخصا وزارت فرهنگ )، عرضه ی کار جهادی را ندارند، حد اقل از این طیف مردمی حمایت کنند...

6- با افکار لیبرالی نمی توان به جنگ لیبرالیسم رفت! ... و شاید هم به خاطر همین، تا هنگامی که امثال جنتی و هم فکران وی دارای نفوذ و قدرت اند، نمی توان انتظاری در قبال محقق شدن شعار اعلامی از سوی رهبری را داشت.

7- رهبری در میان اعضای خبرگان، لزوم حمایت از جبهه ی فرهنگی مومن را گوش زد کردند؛ این حقیر، هر چه فکر می کنم می بینم شاید رهبری، از باب انجام وظیفه و از سر دل سوزی این سخن را گفته اند و اگر نه، رهبر عزیز، خود بسیار بهتر از بنده می دانند که خواستن چنین چیزی از کسانی که اهمیتی برای جبهه ی فرهنگی مومن قایل نیستند ( و نهایت ارزشی که برای این طیف می توانند قایل باشند این است که آن ها را با پارناسیست ها و چپ گرا ها یکی بدانند، ) فایده ای نخواهد داشت؛ با این وضعیت، پر واضح است که دولت در عرصه ی فرهنگ ( که ذاتا عرصه ای است که باید با صبر و تحمل همراه باشد )، صبر پیشه نکند و تحمل حتی یک منتقد را نیز نداشته باشد!...

8- این دولت، یک دولت امنیتی است تا یک دولت فرهنگی؛ به این معنا که بیشتر با پدیده ها و مسایل موجود، با دید امنیتی نگاه می کند و با دید فرهنگی و بنیانی نمی نگرد. در این جا یک توصیه ی دوستانه به آقای روحانی دارم: گر چه به شما رأی نداده ام و إن شاء الله دور بعدی هم نه به شما و نه به هم فکر شما رأی نخواهم داد، ولی دوست ندارم در این بین، مردم، از بی تدبیری ها نا امید شوند که در این صورت، اصل نظام صدمه خواهد دید؛ پس آقای روحانی! اگر می خواهید این گونه نشود، یک درخواست بیشتر ندارم و آن این که با خود، رو راست باشید و واقعا فقط از رهبری تبعیت کنید، نه از هاشمی و خاتمی .

محمد قمی
۰۲ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر


محمد قمی : در کشور ما که الحمد لله، به برکت وجود عالمان برجسته و متخصص حوزه ی دین، از معرفت دینی و عقاید اسلام و شیعه دفاع شده است و می شود، گاهی از اوقات، برخی، هوسِ « بازی های دینی »! به سرشان می زند. این گونه افراد برای این که در بین جامعه، طرفدار پیدا کنند و برای خودشان دکه ( حال چه دکان مادی و چه دکان معنوی ) باز کنند، با لباس دین جامعه و با پوشش عقاید مورد احترام جامعه، سخنانی را می گویند و چارچوبه هایی دین واره را به افراد اجتماع عرضه می کنند. سپس، رگه های اعتقادی مورد نظرشان را همراه با آن پوشش، به خورد مخاطبین خود می دهند.
پیمان فتاحی، معروف به " رام الله "، متولد سال ۱۳۵۲ در کرمانشاه، از گونه های بسیار جالب و بسیار پیچیده انحراف است که ظاهرا به واسطه ی طرح مسایل پلورالیستی و خطرناک از مفاهیم دینی اسلام، تا به حال چند بار دستگیر و به زندان رفته و آزاد گشته است. در موردی، علیه او در دادسرای انقلاب، تشکیل پرونده داده شده ولی به دلیل نبود " شاکی خصوصی " ( و نه عدم ارتکاب جرم، که از این منظر مربوط به مدعی العموم می شود )، پرونده اش مختومه شده است. این نوشته را به خاطر این که فتاحی، هنوز به فعالیتش ادامه می دهد و اقدام موثری علیه او از جانب مراجع مربوط حکومتی نمی شود و مایه ی تلنگری برایمان باشد، به رشته ی تحریر در آوردم؛ باشد که دیگر، شاگرد نشده ها، استاد نشوند!...
قضیه ی فتاحی از چند منظر قابل بررسی است:
1- شخصیتی و جایگاه اجتماعی:
ظاهرا او، دارای نوعی انزوای اجتماعی است؛ چه این که او به واسطه ی ریفرمیست بودن و این که به بنیان های فکری مورد احترام، مانند نخبگان دینی جامعه، اعتقاد ندارد. ظاهرا وی، به واسطه ی همین روش فکری، چندین بار از محل تحصیل خود اخراج شده و نتوانسته تحصیلات رسمی و آکادمیک داشته باشد. برخی از افراد جامعه، به خاطر همگونی نوع فکرشان با نوع فکر وی و یا کم اطلاع بودن و عمیق نبودن آگاهیشان از مبانی دینی، در جلسات سخن رانی وی شرکت کرده اند و برخی از آنان، طرفدار پر و پا قرص وی شده اند و تبلیغ وی را می کنند. در اینترنت، اکنون سایت هایی به نام وی وجود دارد. این که چرا وی و امثال وی به این صورت، توانسته اند در جامعه ی ما رشد کنند و نمود پیدا کنند چند عامل - به نظر نویسنده - وجود دارد:
- در محیط رشد وی ( دوران کودکی تا جوانی )، برای سوالاتی که در ذهن وی در باره ی دین و مبانی دینی شکل می گرفت، فردی وجود نداشت که وی را به طور صحیح راهنمایی کند و یا این که وجود داشت ولی وی به هر دلیلی نمی خواست گزاره های ایشان را قبول کند که در پی هر دو صورت، ایمان و اعتقاد وی به روش فکری نخبگان دینی جامعه نسبت به مقوله ی دین، از دست رفته است.
- عدم تربیت صحیح، توسط والدین وی...
- وجود عوامل فعال کننده و تشدید کننده این روش فکری ( چه عوامل سیاسی و چه عوامل محیطی ) از جمله، دسترسی به افراد و کتاب ها و آثار منحرف کننده و ...
2- عقاید و آموزه ها:
او یک شبه صوفی پلورالیست التقاطی است، همین! و نه چیز دیگر. پلورالیست، به دلیل این که وی معتقد است، " هر کسی که موحد و خدا پرست باشد ( صرف نظر از اینکه به چه دین و آیینی در آمده ) از امکان رستگار شدن برخوردار است " ( کتاب آمین، جلد اول، ص ۴۴۸و ۴۴۹ ). نویسنده در تعجب است که چگونه او از طرفی، دم از لا اله الا الله می زند ( کتاب تعالیم حق جلد دوم ) و از طرفی رسما این آیه شریفه " و من یبتغ غیر الاسلام دینا، فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین " و کسی که جز اسلام، آیینی را برگزیند، پس هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در واپسین، از زیان کنندگان است( آل عمران - 85 ) را قبول ندارد؟! دین یک کل به هم پیوسته است که اگر قسمتی را قبول نداشته باشیم، یعنی این که همه را قبول نداریم: " إن الذین یکفرون بالله و رسله و یریدون أن یفرقوا بین الله و رسله و یقولون نومن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن یتخذوا بین ذلک سبیلا  " به درستی که کسانی که الله و فرستاده هایش را ناسپاسی می کنند و جدایی را میان الله و فرستاده هایش را می خواهند و می گویند به برخی می گرویم و از برخی، روی گردانی می کنیم و می خواهند میان آن، راهی را برگزینند( النساء - 150 )؛ نکته و نقطه ی انحرافی فکری وی، از این جا شروع می شود. 
و التقاطی است، زیرا، در عین حالی که دم از خدای یگانه می زند و برخی از مشخصات دین اسلام را دارد، برخی از مشخصات فرقه های دیگر را هم دارد و معتقد است: " اگر بشود ادیان را در نقاط مشترک آنها و به ویژه در نقطهٔ یگانگی خداوند با هم دیگرمتحد کرد و پیوند داد، تحولات بزرگی در جهان به وجود خواهد آمد " ( آمین جلد اول، ص ۳۸۱ نسخه الکترونیک ). 
و اما این که او یک شبه صوفی است، به خاطر این که به باطن گرایی و عدم ملاکیت ظاهر تأکید دارد ( و یا همان: دلت صاف باشد... ) و از پس این گزاره:
- انسان را به شعور و محصولات او می داند نه به اسم و عنوان و ادعا ( انسان به چیست؟ )
- از نظر او خداوند به قلب و روح انسان می‌نگرد نه به قیل و قال و تظاهر مقدس مابان و مدعیان تقدس ( متن نظر خدا مانند نظر انسان نیست. بازنویسی سخنرانی ایلیا میم در گفتگو با جمعی از اقلیتهای مذهبی در سال ۱۳۷۶ ).
- وی در بیان بینشهای خود ملاک تقوی و بزرگی انسان را فهم و شعور آدمی می داند نه اندازه عبادات ظاهری و التزام کورکورانه او به جزییات شریعت. در همین راستا اعتراف می‌کند که به جزییات شریعت آنچنان ملتزم نیست و معنویت منهای شریعت را غیر ممکن نمی‌داند ( کتاب آمین، جلد اول، ص ۴۴۸و ۴۴۹ ).
- معتقد است " حزب‌الله به ریش نیست به ریشه‌ است " ( کتاب آمین، جلد اول، ص ۱۴۲-۱۴۴ )؛ در حالی که هم به ریش است و هم به ریشه؛ چون حزب اللهی ریش را به خاطر رعایت احکام شارع مقدس که به وسیله ی متخصصین دینی به دست آمده است، می گذارد. اگر چه وی اصولا به خاطر فساد پیچیده ی عقیدتی، به رعایت احکام اهمیتی نمی دهد.
- در مقوله ازدواج، وی به رابطه قبل از ازدواج تاکید دارد و معتقد است دختر و پسر باید مدتی قبل از ازدواج با هم باشند تا همدیگر را از زوایای مختلف ( !! ) بشناسند.
همچنین، در بخشی از متن معرفی وی در سایت رسمی او، از شاگردی فتاحی، نزد دو گم راه گم نام طریقت باطنی خبر داده شده است.
وی همچنین گفته است: " در این زمان ادعاهای وحدانیت، نبوت و امامت از جانب هر کسی باطل است... " ( برگرفته از بیانیه گروه تحقیق ومستندسازی یاسین، زمستان ۱3۸۵ ) آیا این به جز انکار امامت امام زمان ( علیه السلام ) معنی دیگری دارد؟
همچنین، به نظر می رسد که او، از شدت اثر گذاری مفاهیم پلورالیستی بر فکر و روح او و همچنین با استفاده از تاکتیک نظریه ی نسبیت، هر مقوله و مفهومی را ( از جمله، دین و خدا و پیامبر ) نسبی تعریف و برایش حدود و ثغور متفاوت و نسبی تعیین می کند؛ به خاطر همین است که گفته :
- مسیح که بود، کسی که توسط روح خدا مسح شده و روح الهی در او فعال و جاری است. چه بسا تو هم بتوانی مسیح شوی و مسیح باشی، ولی عیسی مسیح یکی بیشتر نیست. او خودش است و نه کس دیگر ( کتاب جریان هدایت الهی، تدوین پیمان الهی ص 157 ).
- حضرتش ( حضرت عیسی ) مصلوب نشد، اما عیسی شد... عیسی به تنهایی هرگز وجود نداشت ( همان ).
- خداوند کسی و چیزی نیست، این خداوند است که از همه بهتر است ( همان ).
- " هر کسی که موحد و خدا پرست باشد ( صرف نظر از اینکه به چه دین و آیینی در آمده ) از امکان رستگار شدن برخوردار است " ( کتاب آمین، جلد اول، ص ۴۴۸و ۴۴۹ ) ولی از پس این التقاط، در جای دیگر سخنی متضاد با این حرف را گفته: "هر دینی را که پذیرفته‌اید، می‌بایست به احکام آن عمل کنید و نمی‌توانید به دلخواه خود چیزی بر آن بیافزایید یا از آن بکاهید". ( دقت کنید ). ( همان ).
- و...
وی همچنین در جایی از او سوال می شود که " الگوی شما کیست؟ " و او جواب داده " الگوی من، منم " ( کتاب جریان هدایت الهی، تدوین پیمان الهی ص 157 )؛ که حاکی از عمق انحطاط فکری وی در باره ی " رابطه ی خدا و بنده " و نوع جهان بینی تکثرگرایانه و منحرف وی است.
البته به اعتقاد برخی، رام الله - که لقب اوست - به خاطر پیروی وی از فرقه رام الله است. این فرقه به وسیله ی فردی به نام « شیخ کبیر پانتیس » (1440- 1518 م ) در هند پایه گذاری شد. بنا بر عقیده ی این فرقه، هم " رام " که خدای ویشنو ( هندوییسم ) و هم " الله "، که خدای مسلمانان است، مورد قبول است... بنا بر این گفتار، رام‌الله کاملاً به مبانی آیین‌های هندی به خصوص تفکرات یوگا پایبند و معتقد است.
3- سیاسی :
عقاید و دست آورد های فکری و کتاب های فتاحی، در دوران سیاه و شوم حکومت سکولار های التقاطی، که به دوران " دوم خرداد " معروف است، در جامعه ی ایران رخ نمود. ظاهرا نشریه های " هنر زندگی متعالی " و " حرکت دهندگان " در این دوران منتشر شدند که پس از چندی تعطیل شدند. بنا بر برخی شواهد، در طی انتخابات سال 1388، به واسطه ی نزدیکی فکری که وی با اصلاح طلبان ( ریفرمیست ها )، داشته و دارد، از کاندیدای فتنه گر آن دوران حمایت کرده بود. برخی از گفتار ها و شعار های وی بسیار شبیه گفتار های تئوریسین های اصلاحات است؛ از جمله گفتمان " نفی خشونت "، " اسلام دین محبت و رحمت است "و ...
در جایی، او در پاسخ به برخی اعتراضات، به مسئولین نظام ( از جمله، رهبری ) تاخته و آنان را به عنواینی که شاید خود او شایسته آن باشد ملقب کرده و گفته : " ...اما آنان که مرا ساحر و جادوگر می‌خوانند، می‌خواهند وجدان خود را خلاص و آسوده کنند، از این طریق می‌خواهند به خود تلقین کنند که هنوز حقند. آنان تعالیم مرا می‌شنوند و تحت تاثیر قرار می‌گیرند ( !! )، دیگران را هم تحت این تاثیر می‌بینند... اما با خود می‌اندیشند که اگر این تعالیم را بپذیرند، کاخ عظیمی را که در خودبینی خویش ساخته‌اند فرو می‌ریزد و حقانیت کاذب و ظاهریشان فاش می‌شود. می‌بینند اگر تعالیم روح خدا ( روح خدای هندوییسم ) را بپذیرند، منافعشان به خطر می‌افتد..." در واقع، او بر اساس اسلام غیر جهادی و غیر مقاومتی و اسلام تساهل و تسامح، مسئولین دارای روح مقاومت و روح آزادگی از بند نفس و هوس که اسلامشان بر اساس تفکر اسلام سیاسی است، را در کاخ عظیمی از خود بینی می بیند که اگر بخواهند از این رها شوند باید بنده ی " هندو " و " پلورالیسم " باشند!! و از این جا می توان فهمید چرا امثال باراک اوباما و رژیم صهیونیستی، از امثال " دالایی لاما " ها  و سایر رهبران فرق انحرافی حمایت می کنند...
محمد قمی
۰۲ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

//bayanbox.ir/id/3431290180085314528?view


1- یادداشتی از بنده در تاریخ یکشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۲ ساعت ۰۶:۲۹ در سایت الف منتشر شد،
2- در تاریخ ۱۳۹۲-۱۰-۲۹ و در ساعت ۱۹:۴۲:۱۵ نظری " بدون اسم و رسم " برای این یادداشت منتشر شد.
3- این نظر " خاص "، بر خلاف قانون خود سایت الف است!! : " نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود. "
4- به جز این نظر خاص، هیچ نظر دیگری تا کنون اجازه ی نشر پیدا نکرده؛ از جمله پاسخ بنده به این نظر که مال دو روز پیش است و  کاملا مودبانه و بدون هیچ نیش و کنایه ای و یا ناسزایی و یا توهینی می باشد.
5- نظرات بقیه ی یادداشت ها در سایت الف، تا کنون، نشر داده شده اند...
6- الف دارد چه می کند؟

محمد قمی
۰۲ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

محمد قمی : برای این پست استثنائا، مطلبی که از خودم نیست و در هفته نامه پنجره انتشار یافته است را می گذارم:


http://www.24spoilers.com/wp-content/uploads/2010/01/Howard-Gordon-TCA-2010.jpghttp://cdn.asriran.com/files/fa/news/1390/12/8/210921_550.jpg

کارگردانی که از ایران آمد و اسکار گرفت (اصغر فرهادی) هم همین جمله را گفت (ما ملت صلح دوستی هستیم) اما هیچ آمریکایی عاقلی آن را باور نمی‎کند. همه ما به حماقتش خندیدیم. چون مشخص بود سال بعد فیلم جرج کلونی (آرگو) جایزه اسکار را می‎گیرد. من برای نوشتن فیلمنامه این سریال خیلی فارسی یاد گرفتم. به قول شما ایرانی‎‎ها «Tarof nadarim». اصولا در ذات ما آمریکایی‎هاست که هیچ‎کس را بیهوده تشویق نکنیم. اگر به توهم توطئه متهم نشوم می‎گویم در مورد جایزه اسکار، افرادی در ایران با برخی تهیه‎کنندگان مذاکره کرده بودند. جالب اینجاست تیم سازنده آرگو به ایران آمده بود و مدیران سینمایی ایران در دولت گذشته بیشترین تعامل را برای ساخت فیلم آرگو داشتند.

محمد قمی
۲۸ دی ۹۲ ، ۲۱:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر


حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور


محمد قمی: آیا رییس جمهور، یک پارناسیست است؟ آیا پسر آقای جنتی که بر خلاف پدر، به جای ولایت فقیه، بیشتر به " شورای رهبری " و " طرفدار آن " تمایل دارد، یک طرفدار هنر برای هنر است ؟ اوایل - همین چند ماه پیش - که تازه از مجلس رأی اعتماد گرفته بود، از پیمودن راهی که قبلا خاتمی سردمدار آن بود، دم زد؛ بعضی گفتند که به " جنتی " حمله کنیم، اما من گفتم نه! اول بسم الله نباید چیزی گفت؛ بگذاریم ببنیم چه می شود. الآن با خودم کلنجار رفتم که این نوشتار را ننویسم، ولی؛ این که رییس جمهور رسما در جمع اهالی هنر بگوید : " ذات هنر با مفهوم خیر و نیکی، یکی است " و این که " اگر بگوییم هنر مرده را زنده می‌کند، سخنی به گزاف نگفته‌ایم "، پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست"، پس فرق بین ویکتور هوگو که پایه گذار پارناسیزم است و رییس جمهور راست گرای شیعه ی دوازده امامی ما در باره ی دید فلسفی به هنر چیست ؟! آن یکی معتقد به اصالت هنر به ما هو هنر بود و ایشان مطلقا هنر را گرامی می دارند و از پس این استدلال، تقسیم هنرمند ارزشی و غیر ارزشی را قبول ندارند!
بالاترین مقام رسمی کشور بعد از رهبری، افزوده است : " هنر بدون آزادی معنا ندارد و خلاقیت تنها در سایه حریت امکان‌پذیر است " ... آقای روحانی! من میل ندارم شما را با بحث لیبرالیسم قاطی کنم؛ اما ظاهرا خودتان، خودتان را قاطی کرده اید. بنده با این که به شما رأی ندادم اما امیدوار بودم حد اقل راست گرایانه و با محافظه کاری با مقوله ی فرهنگ برخورد کنید و مانند محمد خاتمی و امثال وی چپ گرایانه و لیبرالی سخن نرانید! شما سعی می کنید با سیاست و زیر پوستی با قضایا برخورد کنید و مانند احمدی نژاد، انتحاری برخورد نکنید. این که شما هنر بدون آزادی را بی معنا دانسته اید - خواهش مندم که - این آزادی را تفسیر کنید و شرح بدهید که منظورتان چیست؟ اگر آزادگی بود که می گفتید آزادگی و نه آزادی. آزادی از چه؟ از بند نفس که قرآن کریم در باره ی فرد رستگار فرماید " و نهی النفس عن الهوی = و خود را از میل [ خود ] بازداشت " و یا از همه ی قیود؟! یک سئوال صریح دارم: آیا شما با این که یک هنرمند مجسمه ساز و یا یک هنرمند تجسمی، تجسم دستگاه تناسلی را مکشوف به عرضه بگذارد مشکلی دارید یا نه ؟
کسی که اولین بار به آیت الله خمینی لقب امام داد، در ادامه افزوده :" قبل از آنکه سانسور و ممیزی به دولت‌ها منتسب شود، خود جوامع بشری و اجتماع، اولین قدم قرار دادن چارچوب برای هنر است، عادات، رسوم، اخلاق جامعه، فهم‌ها و درک‌ها همه اینها مرزبندی‌هایی را برای هنر مشخص می‌کند " و همچنین : " دولت قصد ندارد ممیزی در فرهنگ و هنر را ادامه دهد " همین سخن را قبلا در هنگام زنگ حساب، انشا می خواندید گفته بودید اما با شیوه ی دیگر. آقای روحانی! من که هنوز حتی یک ماه کار مدیریتی نکرده ام که نباید به شما که دکترای حقوق هستید بگویم که در بحث حقوق فرهنگی، دولت، وظیفه ی هدایت، حمایت و نظارت را دارد و این که همه ی مردم که فقیه و فرهنگی نیستند که هر کدامشان متوجه کنه و ذات و محتوای کالای فرهنگی و هنری باشند! پس قبل از انتشار باید از طرف یک سری افراد " دانشمند عامل به علمشان " پالایش شود.
اگر منظور شما از این که گفتید : " هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمی‌اندازد " شجریان و امثال او باشد که انداخته !! آن هم چه انداختنی! آقای روحانی من و امثال بنده با چه زبانی که مو درآورده است بگوییم که یک فرد که به صرف همین که دارای هنری شد، مصون نباید باشد از اعتراض و انتقاد. یک هنرمند اگر فاسد شد، اثرش از فساد مصون نیست، پس اثر فساد را در کسی که مخاطب اثر وی است را باید جست و جو کرد. یک هنرمند هم می تواند سرباز دشمن باشد و شاید هم افسر و " سرهنگ "!
و برخی از عبارت ها و گزاره ها که حالت دو پهلو دارند...
برادر بزرگتر من! شما در آخر آورده اید : "برخی هنوز صدای ملت را در ۲۴ خرداد نشنیده‌اند. پنبه‌ها را از گوش درآورند؛ ایران، امروز منادی مقابله با خشونت و افراطی‌گری در جهان است " شاید واژه ی « مردم » از مظلوم ترین واژه ها باشد؛ چون مردم، تمام افراد یک جامعه را تشکیل می دهد ( حال جامعه کوچکی مانند یک روستا و یا بزرگ مانند یک کلان شهر و بزرگتر مانند یک کشور ) اما این اولین بار نیست که شمای نوعی با این واژه، پیام های خاص خود را انتقال داده اید؛ چه رفسنجانی، چه خاتمی، چه احمدی نژاد هم، هر وقت خواسته اند نسبت خود و یا اندیشه ی خود را با کسانی از جامعه که « آگاهانه و با نزدیکی نوع  تفکر خود » به آن ها رأی داده اند را باز گویی کنند، از این واژه استفاده کرده اند... ولی آقای روحانی! مردم نیستند آن ها ! آن هایی که مانند شما راست گرا باشند و با رفسنجانی و تکنوکراسی و خاتمی مشکلی نداشته باشند، بخشی از مردم هستند ( کم یا زیاد )؛ و از طرفی دیگر همین افراد خاص از جامعه، همه ی آن رأی دهندگان را تشکیل نمی دهند: نا گفته پیداست که اگر شما آن وعده های خاص اقتصادی را نداده بودید و یعضی از عبارت ها را به زبان نرانده بودید، شاید رأی شما از رأی آقای جلیلی هم کمتر شده بود... آقای روحانی! به خاطر بعضی از مصلحت هاست که به این نوع گفتار ها اعتراض نمی شود. بله! صدای مردم " ولایت مدار " در مواقعی همچون « 9 دی » شنیده شده است ولی صدای مردم، هرگز در بحبوحه ی انتخابات شنیده نشد، نمی شود و نخواهد شد.
بعد التحریر : رسانه ها باید از آقای روحانی بپرسند که نسبت شما با پارناسیزم، لیبرالیزم و سایر ایسم های انحرافی چیست؟

محمد قمی
۲۱ دی ۹۲ ، ۲۳:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر